اوباما در آستانه برگزاری کنفرانس مطبوعاتی در کاخ سفید – عکس از خبرگزاری فرانسه

اوباما در آستانه برگزاری کنفرانس مطبوعاتی در کاخ سفید – عکس از خبرگزاری فرانسه

برخی از عربستانی ها و عرب ها به توافق انجام شده بین غرب و ایران، درباره برنامه هسته ای این کشور، با شادی و یا با خشم نگریستند، و آن را به طور کامل یک پیروزی برای ایران و یک شکست نهایی برای کشورهای خلیج در نظر گرفتند.

درست است که یک بحران و اختلاف واقعی و مفصل وجود دارد اما به احتمال زیاد تغییرات زیادی در روابط با واشنگتن به وجود نخواهد آورد. دو مسئله اساسی را باید در ذهن داشته باشیم؛ عمق منافع خلیجی با ایالات متحده آمریکا، و قابلیت های کوچک ایران، که نخواهد توانست جای چهار کشور مهم حوزه خلیج، یعنی عربستان سعودی، امارات، قطر و کویت، را در روابط منافع بگیرد. در این جا، آن هم بر اساس نظریه معادلات صفر، می خواهم به این بحث بپردازم که چرا ایران جایگزینی برای کشورهای خلیج نیست. بدین معنی که هر چه حریف شما به دست آورد، شما همان مقدار را از اندوخته خود از دست خواهید داد.

ایران روزانه سه میلیون بشکه نفت تولید می کند، در حالی که چهار همسایه آن، روزانه ۱۵ میلیون بشکه نفت تولید می کنند. قابلیت های بهره وری ایران به دلیل محاصره فنی و اقتصادی، زهوار در رفته است، و بیش از ده سال نیاز دارد تا قابلیت های خود را تعمیر کند و تولید خود را دو برابر کند! بر اساس تخمین کارشناسان نفت، تولید ایران در سال ۲۰۲۰، و پس از توسعه توانائیهای خود، تنها یک میلیون بشکه افزایش خواهد یافت، یعنی به چهار میلیون بشکه خواهد رسید. این آمار و ارقام بر اساس گزارش های روابط بین المللی است و نباید خودمان را با خواندن اخبار سفرهای سرمایه داران و بازرگانان شرکت های اسلحه ، نفت ، صنعت و بانک ها برای بستن قراردادهای هنگفت با ایران مشغول کنیم. برای آن ها ایران یک بازار اضافه است نه بازار جایگزین. و بازرگانی با ایران به علت داشتن دولت مرکزی در این کشور، و کشمکش مؤسسات دولتی بر عایدات کشور، چندان آسان نخواهد بود. به طور مثال، سپاه پاسداران سعی کرد کنترل بخش های تولیدی مهم، از جمله پالایشگاه های نفتی را به دست گیرد. و نظام همچنان با سوء ظن به این توافق می نگرد، درست مانند کشورهای خلیج البته به دلایلی متفاوت. در تهران هنوز هم کسانی هستند که شک دارند این توافق توطئه ای از غرب برای تغییر نظام از درون ایران باشد. دولت ایران، مانند کشورهای خلیج، به میزان هشتاد درصد بر درآمد های حاصل از فروش نفت تکیه دارد، نه بر صنایع یا کشاورزی!

و کسانی هم هستند که صد و پنجاه میلیارد دلاری که ایران، بر اثر توافق، به دست خواهد آورد را گنجی تصور می کنند که چهره ایران را دگرگون خواهد کرد. اولاً این پاداش نیست، بلکه دارایی های ایران است که به علت تحریم ها بلوکه شده بود، و غربی ها بازگرداندن آن ها را به تعویق انداخته بودند تا زمانی که ایرانی ها مذاکرات هسته ای را بپذیرند و این همان چیزی است که اتفاق افتاد. ثانیاً، این مبلغ چندان هنگفت نیست، زیرا ایران از ناتوانی و فقر مادی رنج می برد و بر اثر تحریم های طولانی مدت، زیر ساخت های آن فرسوده شده است و این امر به پول بسیار بیشتری از دارایی های بازپرداختی دارد. به طوری که بیش از نیمی از هواپیماهای مسافربری این کشور دیگر برای پرواز معتبر نیست. حتی دو روز پیش مدیر «ایران ایر» در اظهاراتی به این موضوع اشاره کرد و گفت که قصد خرید صد فروند هواپیمای جدید را دارند.

هر چقدر از توافق انتقاد کنیم، واقعیت این است که غرب با آن ایران را به زانو در آورد، و کشورهای خلیج چیزی از دست ندادند، بلکه این توافق به سود آن ها خواهد بود زیرا خطر هسته ای را محدود می کند. و چنانچه گفته باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا درست از آب در بیاید و این که ایران با این توافق هسته ای تغییر خواهد کرد، این هم به سود کشورهای خلیج، و منطقه و جهان خواهد بود که تهران به رژیمی مسالمت آمیز تبدیل شود. اختلاف و خشم کشورهای خلیج از طرف آمریکایی، درباره جزئیات است، زیرا این توافق می توانست شدید تر باشد ، و سیاست دشمن ستیزی ایران را محدود کند.

آن چه ما پیرامون خود می بینیم، تبلیغات عظیم ایران است که عقب نشینی را به عنوان یک پیروزی به تصویر می کشد. رقص شادی دولت روحانی و متحدان آن، برای متقاعد کردن مردم ایران، و حامیان آن، مبنی بر پیروزی ایران در نبردی سی و پنج ساله بر ضد غرب است. البته این هنوز درست نیست. رژیم مذاکره کرد و به تعلیق در آورد و امضا کرد زیرا تلاش می کند از سرنوشت کشورهای همانند خود نجات یابد. لیبی تحریم اقتصادی شد و رژیم قذافی فرسوده شد و با اولین قیام بر علیه او، سقوط کرد. سوریه مجازات اقتصادی شد تا جایی که تضعیف شد و در رویارویی با بهار عربی به یک کوتوله تبدیل شد. پیش از آن ها هم رژیم صدام در عراق بود که بغداد طی تنها یک هفته تسلیم شد. و نباید اتحاد جماهیر شوروی را از یاد ببریم، که به علت تحریم ها آنقدر فرسوده شد تا این که سرنگون شد و در سال ۱۹۹۱ به یازده جمهوری تجزیه شد.

با وجود این که دولت آمریکا عجله کرد، و می توانست به امتیازات بهتری دست یابد، اما این توافق در نوع خود، تعظیمی نود درجه ای از سوی رژیم تهران است که در گذشته نه چندان دور، هر گونه توقف و یا تعویق و یا وضع مقررات بر برنامه هسته ای خود را به طور کامل رد می کرد و آن را خیانتی در حق مردم می دانست. رژیم میلیاردها دلار را بر روی برنامه هسته ای خود صرف کرد، که به دلیل مخفیانه و محرمانه بودن آن، هزینه بیشتری را صرف کرد، و به علت تحریم ها، فرصت های اقتصادی و مالی هنگفتی را از دست داد. اقتصاد آن در دو سال پیش به علت کاهش ارزش ارزی بسیار بد شد به طوری که در حال حاضر دلار معادل ۲۵ هزار ریال ایران شده است.

نظام درک کرد که به علت وخیم شدن در آمد های خود و همچنین تحریم ها، نخواهد توانست برای مدتی طولانی دوام بیاورد، به همین علت روحانی را به عنوان رئیس جمهوری میانه رو برگزید، تا پیش از سقوط، به غربی ها امتیازاتی بدهد، به خصوص پس از آن که سرنوشت رژیم های مشابه خود ، مانند صدام و اسد و قذافی را دید. تنها ایراد این است که ما نمی دانیم آیا نظام در حال اجرای نمایشی دروغین است تا نشان دهد که تصمیم گرفته است تغییر کند و به زانوهای جهان برسد یا خیر. اما مطمئناً آن ها دولت آمریکا را تشویق کردند که توافق نامه ای را امضا کنند که آبروی دولت ایران را در برابر شهروندان خود حفظ کند، و آن هم این است که این توافق، برنامه هسته ای را لغو نمی کند بلکه آن را به تعویق می اندازد.

ما معتقدیم که واشنگتن می توانست منتظر باشد تا توافقی را به دست آورد که نه تنها برنامه هسته ای ایران، بلکه سیاست دشمن ستیزی آن را متوقف کند. کاملاً واضح است که اگر فشارها ادامه می یافت، تهران آمادگی آن را داشت. اما کاخ سفید عجله داشت به توافقی دست یابد که گمان می کند خواسته ها را به جا آورده است، و او می تواند بعدها، رفتار ایران را تغییر دهد.

پس رابطه خلیجی ها با ایالات متحده چه خواهد شد؟ آیا ائتلاف با آن، از همان ابتدا اشتباه بود؟ بقیه مطلب فردا.