رژی دوبره فیلسوف فرانسوی در کتاب جدیدش پسرش را به عدم ادامه راهش نصیحت می‌کند
دیمه شکُر
دوبره بدون احساس اما با دقتِ تمام قلم می نگارد، تا آرزوهای برباد رفته خود را بیان کند و توهمات یک نسل تمام را بازگوید. درباره این همه او از یک اندیشه بنیادین سرچشمه می گیرد: اینکه او گواه پایان یک دوره است.
اندیشه ورز برجسته فرانسوی رژی دوبره از خلق اندیشه هایی تفکر برانگیز باز نمی ایستد که پرسش های فراوانی را مطرح می کند و گفتگوی طولانی را می طلبد. اندیشه هایی که به شدت دغدغه مسائل واقعیت معاصر دارد. در واقع به نظر می آید که اندیشه های او چشمه جاویدان دارد چراکه خلق اندیشه توسط او تمامی ندارد. او سالی دست کم دو کتاب می نگارد. و در هر نوشته ای که از او منتشر می شود تمام مجله ها و وسائل ارتباط جمعی اعم از شنیداری و دیداری را به خود مشغول می کند و حضور مرئی اول فرانسه می شود که ظاهرا همچنان به آثار سودمند و جدی اهمیت می دهد. از این رو دوبره مثال تمام یک روشنفکر است به همان معنایی که ادوارد سعید می گفت زیرا که او به شدت دلمشغول قضایای موجود جامعه اش است و تفکرات زنده او بازتاب جامعه است و به سود عموم مردم.
کتاب اخیر او اما «حکایت یک شکست»، انتشارات گالیمار، داری یک جنبه شخصی است زیرا به شکل نامه های نگارش شده که برای پسر نوجوان اش انتوان نوشته شده که شانزده سال دارد؛ و در مرحله تعیین کننده به سر می برد و گزینش دانشگاهی ادامه تحصیل برای کارِ زندگی در چنین دوره ای حساسیت دوچندانی دارد؛ و از این رو پرسش از پند مناسب کاملا به جاست: چه گزینشی باید در پیش گرفت؟ آیا فلسفه یا ادبیات که دارای ارزش سمبولیک فراوانی هستند، یا حوزه ثروت و تجارت که در جهان امروزین عالم گیر است؟ یا تکنولوژی و جادو و قدرت اقناع آن؟ یا سیاست و جهان منفعت گرایانه حزب بادش؟ و چه طور ممکن است کسی که دهه هفتم زندگی اش را تمام کرده و تجارب متنوع و غنی داشته برای جوانی زیسته در عصر تکنولوژیک کنونی پندهایی را بازگوید؟
“عمر تو هفده سال است و من شصت و هفت سال. چه فاصله ای.. هرگز سن بزرگتر داشتن به یک پدر قدرت این را نمی دهد که بتواند حرف خود را در ارتباط با پسرش به کرسی بنشاند. تو درباره آنچه باید در زندگی ات انجام دهی از من می پرسی در حالی که من خود از خودم می پرسم که در آنچه از عمرم گذشت چه کرده ام. تو می خواهی از بچه‌گی بگذری در حالی که من می خواهم به آن بازگردم. می خواهی در جنگل آینده راهبرت باشم؟”
پاسخ نه تنها در طول کتاب وجود دارد بلکه در اسلوب بیان آغشته به طنز و شوخی، که از هر توهم پردازی به دور است: برای مثال دوبره نمی ترسد که به پسرش بگوید او در واقع پدربزرگی است که اینک در جایگاه پدر نشسته است و پند می دهد او را که: راه پدر را ادامه ندهد، یک پدر شیطان وارِ پر شغب و نویسنده ای رکیک و سست و روزنامه نگار بد. دوبره هرگز درباره شکست و ناکامی های خود نگاه توجیه گر ندارد البته بی آنکه در عین حال از اسلوب مشورتی خود در طول کتاب دست بردارد.
دوبره برای کتاب خود عنوانی برگزید که ایما دارد به عالم ثروت و تجارت، بی آنکه مضمون اندیشه ورزانه و فردی آن به محاق رود. «بیان شکست» به زبان تجارت پیشه بازگوکننده تلاش های یک تاجر است یا شرکتی که دچار ورشکستگی شده است، اما به زبان استعاری دوبره که بسیار خوب آن را به کار می برد حکایت فردی است درباره شکست تجربه شخصی که رها از گزینش های درست یک روشنفکر در گرداب اثر تحولات بزرگ سرمایه داری جهانی شده افتاده که فرد را به کام خود کشیده است جایی که عکس و عدد و بازاریابی جای کلمه و اندیشه می نشیند.
کتاب همانگونه که شخصی است سیاسی هم هست و در آن دوبره دنباله خط سلوک سیاسی و ایدیولوژی خود را می گیرد. البته در پس ظاهر شکست، اثری بدیع برای بیان تجربه یک شخص نهفته است. او در عین حال که بدون احساس می نگارد دقت بالایی در نگارشش به کار می برد تا خود را چنان شاهد پایان یک دوره توصیف کند که در شرف انتهاست و در این بین بازگوکننده اوهام و آرزوهای یک نسل تمام است. در این جا زیربناها منقلب گشته و دیگر دیدار و حضور زنده به محاق رفته و تاثیر آن در جامعه کم رنگ شده است و دیگر مشق خبرگان و عالمان بی اثر شده است. دیگر نه عقبه ای در کار است و نه روایتی و تصویر سریع تقریبا جای همه چیز را گرفته است و در معرض دید بودن همیشگی غایت غایات شده است.
دوبره که در زمان ریاست میتران به عنوان مشاور وارد کاخ الیزه شده بود پسر خود را پند می دهد که وارد سیاست نشود و خلاصه دلیلش را چنین بیان می کند: سیاست خالی از تمسخر شخصی نیست اما عاری از هرگونه ترحم به حال خویشتن. به هر حال اگر خواستی وارد حیطه علوم سیاسی شوی تا سوار ماشین های لیموزین حکومت شوی که دارای شیشه های دودی هستند پس زحمت زیادی برای امتحانات و یادگیری استدلال و عالم نظر به خود راه نده. تاکید می کنم که تفکر منطقی نسبتی با فعالیت عملی یکسر بی منطق ندارد.
در این باره او کمی شرح می دهد و کتاب های نوشته خود در این ارتباط را باز می گوید: «نقد اسلحه» که در آن نقدی درونی درباره نظریه «تجمع انقلابیون عصیان گر آونگاراد» وجود دارد که در کتاب «انقلاب در انقلاب۱۹۶۷» او شرح شده بود. در کتاب «سلطه و آرزو ۱۹۸۳» و «امپراتوری‌های دشمن اروپا ۱۹۸۵»، ابتدا واقع گرایی سیاسی را منتقد می شود و در کتاب دوم خطر تهدید شوروی را غلوآمیز می داند. او می گوید هیچ یک از این کتاب ها تاثیری کمترین در مخاطبان مورد نظر خود نکرده بود. او اضافه می کند که آن کتاب ها هیچ نغمه ای بر سرود «فردا از آن ماست» مارکسیست ها نیفزود. خود مارکسیست ها و به ویژه مارکسیست های فرانسوی موضوع رساله دیگری از او بود: نوشته به سال ۱۹۷۸، که در آن به انسداد عمل حزب کمونیست اشاره کرده بود. او با بیان بلیغ و کمی بزرگ نما فرجام این کتاب ها را بازگو می کند و آن را بی اعتنایی و اهمال می داند که در زیر زمین خانه تعداد معتنابهی از آن نسخ خاک می خورد و حتی خرده کتاب فروشی از خریدِ کیلویی آنها سر باز می زنند. “طنز اینکه من از این کتب نوشته شده هیچ سود مالی نبرده ام اما هرگاه آنها را باز می خوانم وجه زنده موجود در آنها را احساس می کنم و حوداث گواه بر صحت آنهاست.”
و شاید زنده بودن کتاب های رژی دوبره در پیش‌گویی حملات جدید/ حملات انتحاری به قدرت های بزرگ است که البته خود بازگوی عدم توجه سیاست مداران به اندیشه و کتاب های دوبری است. او درباره دور زدن حملات اتمی به وسیله حملات انتحاری علیه قدرت های بزرگ خبر می داد که هیچ سابقه ای نداشته و تحت تاثیر قدرت های بزرگ قرار ندارد. “حملاتی که نمی توان در بازار دیپلماتیک درباره آن فریب راه انداخت زیرا از یک منطق متفاوت برخاسته است؛ چراکه هرگاه مرگ امری قابل جبران خسارت باشد دیگر هیچ ضرر رساندنی در کار نخواهد بود. سزوار بود بن لادن این را بگوید، اما خیر بهتر است به جای این بگویم اندیشه هایم خریداری نداشت و در حیطه کتابخانه ام محبوس بودند.”
او همچنین هشدار می دهد به پسرش که از نوشتن هرگونه گزارش برای حکومت بپرهیزد زیرا پذیرش یکچنین عملی مانند پریدن در آب است برای سیراب شدن. او برای بیان این مساله کلمه قصاری را به کار می بندد: “اگر در پی آن هستی که با پذیرش یک ماموریت اندیشه ای را بسط دهی بدان که دیری نمی پاید که اندیشه به سود طرف قوی سر فرود می آورد.”
و پس از آن پندِ دوری از سیاست دوبری به شرح گزینه های جایگزین می پردازد که با مسیر اندیشگی او بسیار متفاوت است. او پسر خود را به انتخاب علوم ریاضی ترغیب می کند و برای کنکاش علمی دعوت می کند زیرا بحث در این حوزه ها نفع بیشتری دارد و عام المنفعه تر است. او از شیفتگی خود به دانشمندان سخن می گوید و از پرهیز آنها از هرگونه در معرض نمایش بودن. او به هرحال به عالم علم در مقابل عالم سیاستِ قائم بر مصلحت ارج می گذارد. البته در این مساله مورد نظر او شگفت نباید شد چراکه اندیشه های دوران جوانی او هماره از علم به عنوان محرک جامعه بشری در مقایسه با همه علوم قدردانی می کرد. البته دوبری بعدها درباره این قدردانی تردید کرد و رستاخیز دینی حال حاضر در جوامع مختلف را وارد محاسبه کرد. اما به هرحال همچنان متاثر از این اندیشه بود و در این پند اخیر او نمایان شد: “انتخاب علم و دوری از سیاست.”
این درست است که ادبیات در این پندها مورد اجحاف واقع شد اما به جای آن ما اسلوب هشیار و سرشار از ایما و اشاره او را کسب کردیم که حاکی از فرهنگی عمیق و درکی ژرف از پایان عصری که در آن زندگی می کنیم دارد.
یک کتاب/ پند این چنینی به راستی یک لذت مندی است که باعث می شود خواننده به حال انطوان غبطه بخورد برای پدری چون دوبره. “آرزو می کنم که به یک شی ایمان آوری، نه اینکه صرفا علم بیفزایی… و مقداری از روشنایی را از آنِ خود بدار، چراکه با آن می توانی از روزمرگی رها شوی، با بی مسئولیتی تمام”.
نویسنده سوری*