دانشمندان اسلامی مشکل مبنایی زیست بشری و علل اساسی تلخکامی ‌ها، و جنگ ها و ویرانی ها را یافته ‌اند و نه تنها سرسری از کنار آن نگذشته‌ اند، بلکه شاید دغدغه اصلی دانشمندان اسلامی ارائه راهی برای دست یابی بشر به «صلح و سلام» و آرامش واقعی است.

معتقدم ریشه اصلی نا آرامی‌ ها وتلخی‌ های جهان امروز ما در درون بشر نهفته است و مادام که خصائل آتش ‌زایی که در درون بشر قرار دارد و به هر انگیزه‌ ای شعله‌ ور می‌ شود، از طرق تربیت اصلاح نگردد، هرگز به صلحی پایدار دست نخواهد یافت.

به هیچ وجه اغراق‌آمیز نیست که بگویم که تمام نابسامانی‌ هایی که زیست جمعی بشر را تلخ و ناروا ساخته، به سخن اساسا ناشی از خلأ اخلاقی است.

با نگاهی سطحی به تمام جنگ های بزرگ و خانمان‌ سوز مدعای فوق را می توان اثبات کرد. جنگ های جهانی و نیز جنگ های به اصطلاح دینی و قومی، حتی ممکن است در پوشش دفاع از مفاهیم به ظاهرمنطقی توجیه شوند؛ ولی غالبا در بنیاد، ریشه در بیماری های درونی فرد یا افرادی دارد و برای متقاعد کردن مردم دست به توجیه زده‌ اند.

ابن خلدون جنگ را نمود اولیه و طبیعی هیجان و خشم برای انتقام و تلافی می ‌داند که از قاعده قدیمی «قدرت حق است» ناشی می ‌شود.

این قاعده قبل از تاسیس نهاد قضاوت به شکل جنگ خصوصی میان افراد و پس از آن به شکل جنگ های قبیله‌ ای رخ می داد. به تدریج که مفهوم روابط بین‌ الملل توسعه یافت و بر روابط میان دولتها اطلاق شد، جنگ نیز رابطه ‌ای میان دو دولت دانسته شد و مدت ها جنبه ‌ای ضروری از روابط بین الملل به شمار می‌ آمد.

تاریخ پر از جنگ ها و روابط خصمانه است؛ چون قاعده «قدرت حق است» همچنان روش حل و فصل دعاوی میان دولت هاست.

هوگو گروسیوس در مقدمه کتاب مشهورش، «حقوق جنگ و صلح»، تشریح کرده است که چگونه ملت ها به دلایل واهی یا بدون دلیل متوسل به سلاح‌ می شوند و هیچ احترامی برای حقوق الهی قائل نیستند.
وی توصیه می‌ کند که دولت ها خود را ملزم به عدالت و حقوق طبیعی بدانند و این حقوق را به عنوان ندای عقل سلیم معرفی می ‌کند که نشان می‌ دهد یک عمل به وسیله خداوند و خالق طبیعت ممنوع شده است.

دغدغه دانشمندان اسلامی شناخت هستی و جایگاه انسان در نظام هستی به عنوان مقدمه ‌ای برای تربیت او بوده است. دو سوال محور اصلی فلسفه اسلامی است : جهان چگونه است؟ و انسان چگونه باید باشد؟

فیلسوفان اسلامی جهان‌ بینی را مقدمه ‌ای برای تربیت انسانی دانسته‌ اند. به رغم اعتراف به این واقعیت تلخ که در بسیاری از مقاطع تاریخی، انگیزه‌ های دینی وسیله‌ ای برای شعله‌ ورشدن جنگ میان پیروان ادیان شده است، انصاف آن است که نهاد های زیبایی در تعالیم ادیان آسمانی وجود دارد که نشان می‌ دهد دغدغه ادیان صرفا برای ایجاد آرامش و دفع و رفع خصومت ها کدورت های اجتماعی بوده است.

در قرآن مجید نهادهایی آرمانی مانند عفو، صفح، رحم، مغفرت، رحمت، برادری و صلح وجود دارد که مؤمنان به تحقق آن آرمانها فرا خوانده شده ‌اند. در قرآن نام هایی برای خدا آمده و مؤمنان باید سعی کنند که اخلاق و رفتارشان را با نام های خدا تطبیق کنند و صفاتی همانند خدا داشته باشند:
“و لیعفوا ولیصفحوا الاتحبون ان یغفرالله لکم و الله غفورٌ رحیم” : ببخشایید و چشم بپوشید، مگر دوست ندارید که خدا شما را بیامرزد که خدا آمرزگار است و رحیم است. (سوره نور،ایه ۲۲). “و إن تعفوا و تصفحوا و تغفروا فإن الله غفورٌ رحیم” : اگر از گناه دیگران درگذرید و چشم بپوشید و ببخشایید، خدا آمرزگار است و رحیم است. (سوره تغابن،آیه ۱۴).

در میان تمامی اینها که نام بردم از همه زیباتر، نهاد “سلام” است که آن را شعار مسلمانان می‌ دانند و یکی از نام های خداوند نیز سلام است: “هو الله الذی لا إله إلا هو الملکُ القُدوسُ السلامُ المُؤمنُ المُهیمنُ العزیزُ الجبارُ المُتکبر سبحان الله عمّا یُشرکون” : او خدایى است که خدایى جز او نیست، خداوند پاک بى ‏خلل، خداوند صلح و آشتی، مراقب بندگان، نیرومند مقتدر والاشأن، منزه است خداى یکتا از آنچه با او شریک می‌ کنند (سوره حشر، آیه ۲۳).

همچنین از میان اوصاف خداوند بیشترین وصفی که مؤمنان روزانه موظفند او را به آن وصف بخوانند دو وصف «رحمان» و «رحیم» است. خلاصه آنکه تعلیمات ادیان بشر را به صلح دوستی راهنمایی کرده؛ ولی با کمال تاسف نمی‌توان منکر شد که همیشه در طول تاریخ نمونه ‌هایی بوده است که نهاد های دینی ابزار دست قدرت‌ طلبان قرار گرفته و تحت لوای دین مردم را به جنگ کشیده ‌اند.
به موجب آیاتی در قرآن مجید مسلمانان موظف شده‌ اند که هرکس را که به آنان سلام می ‌کند، برادر بشناسند. «سلام» یعنی آرامش، آشتی، و دوستی. بنابراین نتیجه می گیرم که صلح این مفهوم زبانی که در بسیار زبان ها و فرهنگ ها به آن اشاره می ‌شود، آرمانی است که به آسانی نمی‌توان بدان دست یافت.

امروز متاسفانه ما شاهد تجاوزهای گوناگون به حریم صلح در بسیاری از بخش های مختلف جهان هستیم: به وسیله چکمه های نظامی و کشتار و خونریزی، با به هلاکت رساندن مردان‌، زنان و کودکان در کلیساها، مساجد و حتی در بیمارستانها، با تهدید و محروم ساختن کودکان از رفتن به مدارس، جلوگیری از کمک‌ رسانی پزشک و انسان به نیازمندان، با نسل کشی تحت پوشش «اصلاح نژاد»، با دعوت به سوزاندن کتب مقدس آسمانی، با تبلیغات صرفا نژادپرستانه و اعمال وحشیگرانه و متعصبانه و امثال آن.