باراک اوباما، رییس جمهور ایالات متحده آمریکا - عکس از رویترز

باراک اوباما، رییس جمهور ایالات متحده آمریکا – عکس از رویترز

آیا غرب به بحرانهایی که در خاورمیانه رخ می دهد عادت کرده و دیگر به آنها اهمیت نمی دهد (درگیری سوریه در این رابطه بهترین نمونه محسوب می شود)؟

حقیقت این است که بحران اصلی که همه باید به آن عادت کنند خود رییس جمهور اوباما است نه مسائلی که به منطقه مربوط می شود. امروز همه می دانند که خاورمیانه نمی تواند از دولت متزلزل اوباما انتظاری داشته باشد؛ چرا که این دولت قادر به اتخاذ تصمیمات جدید درباره رویدادهایی که در اطراف ما رخ می دهد نیست.

برای آن که مساله روشن تر شود باید گفت که امروز با با یک درگیری خونین در سوریه، یک بحران در عراق و گسترش دولت اسلامی عراق و شام در کنار نارضایتی از نوری مالکی نخست وزیر عراق رو به رو هستیم. ما همچنین شاهد حملات وحشیانه اسراییل به غزه هستیم که به علل جزئی سیاسی آغاز شده و فرصتی را که حماس و رهبرانش می خواستند برای آنها فراهم کرده است.

به رغم تمام این وقایع، دولت اوباما هنوز مردد است و خود را با توهم توافق با ایران برسر برنامه هسته ای مشغول کرده است.

اگر بخواهیم مشکلات منطقه را کنار بگذاریم، یک نگاه به شیوه عملکرد دولت اوباما نسبت به مساله شلیک به هواپیمای مالزیایی برفراز آسمان اوکراین که نشان دهنده یک چالش مشخص به امنیت جهانی بوده کافی است. دولت اوباما تصور می کند که ایراد همین بیانیه هایی که ما از زمان قرارگیری اوباما در پست ریاست جمهوری آمریکا شاهد بودیم و به آن عادت کرده ایم کافی است.

در این مرحله باید این سوالات را مطرح کنیم: چه اتفاقی رخ می داد اگر حکومت مصر براساس خواست دولت اوباما ( به خصوص همانطور که امروز ارتش مصر با تهدیدهای روزانه تروریستها مواجه شده است) همچنان در دست اخوان الامسلمین قرار داشت؟ در چه شرایطی این امکان وجود داشت که مردم و ارتش مصر هیچ واکنشی نشان ندهند؟ اگر عربستان سعودی و امارات متحده عربی مصر را رها می کردند وضعیتی حاکم چه می شد؟

بنابراین، اتفاق درحال وقوع این است که همه تصمیم گرفته اند با بحران رهبری اوباما برخورد کنند نه بحرانهای منطقه. دولت اوباما نمی تواند مالکی را از جایگاه خود بلند کند تا بتوان یک دولت وحدت ملی در عراق تشکیل داد، دولتی که در نهایت قادر است با داعش مبارزه کند، این جنگ نه تنها نیازمند کمک آمریکا است بلکه کمک همه کشورهای منطقه به خصوص سنی ها را طلب می کند و آنها باید در آن سهیم باشند، زیرا همانطور که پیشتر هم نوشته ام این جنگ به ما تعلق دارد.

دولت اوباما همچنین قادر به اتخاذ یک اقدام قاطع نسبت به بشار اسد رییس جمهور سوریه نیست، رییس جمهوری که پیشتر گفته است اگر تخت وی مورد تهدید واقع شود کل منطقه در آتش این تهدید خواهد سوخت. اکنون منطقه شعله ور است و پاسخ در حل مساله سوریه نهفته است به خصوص سقوط رژیم اسد می تواند ضربه نهایی به صورت افراط گرایی و تروریسم باشد.

صحبت درباره بحران اوباما تنها در جهان عرب مطرح نیست، این مساله در ایالات متحده نیز در جریان است. برای اثبات این قضیه می توان به مقاله اخیر دیوید ایناشس ستون که در واشنگتن پست منتشر شده و در این روزنامه نیز باز انتشار یافت، نگاه کرد، وی دولت اوباما را برای عدم داشتن یک موضع واحد در سوریه و عراق مورد اتهام قرار داده و نوشته است: در دنیای پرهرج و مرج که همزمان هم مشتاق رهبری آمریکا و هم از آن منزجر است، می توان با وضعیت کاخ سفید همدردی کرد. وی اضافه کرده است که وقتی هسته منافع امنیت ملی آمریکا دربرگیرنده مبارزه با دولت اسلام [عراق و شام] است یا حفظ محکمترین اتحاد ممکن با آلمان است، کاخ سفید باید از هر مقاومت یا سکونی که رو به رو میشود عبور کند، باقی ماجرا صرفا بهانه است.

بنابراین این بحران اوباما است و متاسفانه ما باید یاد بگیریم که مدتی با آن کنار بیایم.