این یادداشت را پیش از اعلام نهایی سعودی دربارهٔ فوت همکار رسانه ای جمال خاشقجی (خدایش بیامرزد) نوشتهام. اندک امیدی داشتیم که قبل از ظهور و بروز خاموش شد. اعلان جزئیات حادثه و برکناری برخی از فرماندهان و همچنین بازنگری در ساختار یک دستگاه امنیتی همچون سازمان اطلاعات کشور همه را به دو گروه تقسیم کرد؛ کسانی که میخواهند این پرونده با محاکمه خاطیان حل و فصل شود و کسانی که میخواهند از آن ابزاری علیه سعودی بتراشند.
در بحران خاشقجی بسیاری از دولتها و نهادها مواضعی تند علیه سعودی گرفتند، کما اینکه بی شک این بحران برای سعودی دردسرساز شد. با این همه و با وجود موضعگیریها و تعدیل در آنها و تجاوز رسانه ای ادامهدار، سعودی همچنان به عنوان یک حکومت محوری تأثیرگذار با نقشها و روابط گسترده باقی خواهد ماند و همچنین نفوذ اقلیمی آن پایدار پابرجا خواهد ماند. تأثیر خواهد پذیرفت اما متوقف نمیشود، منافع عالی حکومتها و اراده سعودی بالاخره بر آن چیره خواهد شد.
نخست؛ نفت سعودی به عنوان منبع حیات اقتصاد جهانی و ضروریترین و بیشترین حجم صادراتی، نمیتوان از آن بینیاز شد. امکان حذف تأثیر ژئوسیاسی آن در منطقه وجود ندارد، بنابراین جغرافیا یک واقعیت ثابت در جهان سیاست است. همچنین توانایی حذف نفوذ دینی آن به دلیل میزبانی از قبله بیش از یک میلیارد مسلمان وجود ندارد. از سوی دیگر، امکان حذف نقش منطقه ای آن به دو دلیل وجود ندارد؛ نخست منطقه به دو بلوک نظامی اصلی تقسیم شده و دیگری سعودی پشتیبان مالی بسیاری از حکومتها و سازمانهای منطقه ای است که کمتر کسی توانایی تکفل این وضعیت را داشته باشد. بهطور خلاصه میتوان گفت، تضعیف سعودی درهها و دایرههای نگرانیها و شکستها را گستردهتر خواهد کرد.
پس از آن که در شوک ناپدیدشدن خاشقجی بودیم، اکنون در شوک هجمه رسانه ای علیه سعودی به سر میبریم. ممکن خواستهها با تحقیق فهمیده شوند اما نه به حد پیش داروی با تحریمها همچون انصراف یا تحریم سیاسی. به این نتیجه میرسیم که نگاه جامعه بینالملل به حکومتها و ردهبندی آنها طبق جایگاهها و مراتب مختلف شکل گرفتهاست. آنها معتقدند که سعودی را به دلیل آوازه و آبروی آن که به مراتب از بسیاری از کشورهای منطقه وضعیت بهتری دارد، مورد بازخواست و محاسبه قرار دهند. به طوری که این بحران از نوع خود از دهه هفتاد میلادی تاکنون بیسابقه بوده و این گونه رفتارها بیشتر از رژیمهای تهران و دمشق پیشبینی میشود. با اینکه این شاخصها ویژگیهای اقلیمی وحشی شده و دسیسههای خطرناک ادامهدار را در نظر نمیگیرد اما قابل قبول هستند، به شرط اینکه این پرونده را بزرگنمایی نکند و آن را به مسئله ای جهانی تبدیل نکند.
اگر جانب جنائی را مستثنی کنیم، همه ما مشاهده کردیم که چگونه این بحران بزرگنمایی شد به طوری برخی از کسانی که با سعودی اختلاف نظر دارند نیز به اهداف این هجوم با شک و تردید نگاه میکنند و به دنبال حد یقف آن بودند. به نظر میرسد این افراط فراوان در سیاسی کردن و حمله همهجانبه و خلط میان مباحث در نهایت بسیاری از کشورها و نهادها را به سمت همبستگی با سعودی سوق خواهد داد. این مسئله به ابزاری علیه خود دستهای پشت پرده این جنگ علیه سعودی تبدیل خواهد شد.
در سعودی یک نظام سیاسی ریشه دار حاکم است که این حملهها برای ضربه زدن به آن راه به جایی نخواهد برد. باتوجه به منابع قدرت ریاض، این جنگ در پایان برای طرفهایی که به دنبال سیاسی کردن پرونده خاشقجی با هدف تضعیف و حذف سعودی، جنگی شکست خورده خواهد بود.
اگر فشار پابرجا بماند هزینه آن گزاف خواهد بود. در بعد منطقه ای نیز، تضعیف سعودی قدرتهای همگن در منطقه را نیز تضعیف خواهد کرد، از سوی دیگر ایران، «حزبالله»، حوثیها، القاعده و «داعش» را تقویت خواهد کرد. این نتایج قابل پیشبینی هستند. تضعیف سعودی منجر به تقویت طرفهایی خواهد شد که جهان به دنبال جمع کردن بساط آنهاست؛ بنابراین عجیب نیست که قدرتهای تندرو و همپیمانان آنها در منطقه از مسئله خاشقجی سوءاستفاده میکند و آتش بیار معرکه شدهاند؛ لذا پیشتر گفتم که این مبالغه در حمله به سعودی و بزرگنمایی و استفاده ابزاری، خود در نهایت به اهرمی علیه دستهای پشت پرده و محرک تبدیل خواهد شد.