با خردورزی مشکلاتمان را سامان دهیم

دکتر ضیا موحد (چپ)

بحث فلسفه سیاست همچنان ادامه دارد و هرگز به نتیجه نهایی خاصی نمی رسیم که این نظام یا آن نظام خوب است. اما می توانیم بفهمیم که ترتیب مناسبات قدرت چیست و مشکلات چیست.

از سوی سازمان یونسکو بیست و دوم نوامبر روز جهانی فلسفه نامیده شده و در این روز بسیاری از کشورها و محافل علمی و دانشگاهی سعی دارند تا در این روز بنا بر وضعیت فکری و فرهنگی جامعه خود مراسم های خاصی برگزار کنند. به همین مناسبت و به همت موسسه مطالعات سیاسی اقتصادی پرسش که موسسه ای خصوصی است به مناسبت روز جهانی فلسفه سمینار «وضعیت کنونی فلسفه در ایران» با سخنرانی دکتر سیدجواد طباطبایی درباره فلسفه سیاسی در ایران معاصر و دکتر ضیاء موحد درباره وضعیت فلسفه تحلیلی در ایران معاصر پنجشنبه ۷ آذرماه برگزار ‌شد.

این موسسه که وابستگی دولتی و دانشگاهی ندارد توانسته طی این مدت بسیاری از نخبگان و فرهیختگان جامعه را در پذیرا شود و محفلی برای بحث و تبادل فکر و اندیشه فراهم آورد.

دکتر ضیاء موحد، عضو هیات علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، در آغاز سخنانش با اشاره به این نکته که “فلسفه قاره ای” و “فلسفه تحلیلی” در ایران در یک زمان مطرح شد گفت: فلسفه قاره ای را احمد فردید و فلسفه تحلیلی را منوچهر بزرگمهر مطرح کردند. احمد فردید در مقاله ای با نام «از کانت تا هایدگر» در اسفند ۱۳۲۳ می نویسد:‌« با یک رشته مقاله از کانت شروع می کنیم و با معرفی فلسفه وجود وجدانی مارتین هایدگر که تازه ترین جریان مهم فلسفه غرب و جایگزین فلسفه وجود دهری هانری برگسن فرانسوی در اروپاست به پایان می رسانیم». اما منوچهر بزرگمهر نیز در سال دوم دیماه ۱۳۲۳ در شماره اول مقاله ای با عنوان «تغییرات اخیر در فلسفه» نوشته پروفسور جان مک مری منتشر می کند.

فلسفه قاره ای به فلسفه ای گفته می شود که گرایش به فیلسوفان بزرگی همچون افلاطون و ارسطو و کانت دارد.‬‎

دکتر موحد در بخش دیگری از سخنانش گفت : اما بعد از انقلاب داستان عجیب می شود. بعد از انقلاب فلسفه تحلیلی با کارهای آقای عبدالکریم سروش وارد مرحله جدالی می شود. یعنی مسائل مذهبی و فلسفه دین و پارادوکس همپل و بحث استنتاج «بایدها» از «است ها» و مسئله ابطال پذیری و چوب برگرده مارکسیست ها زدن و … این ها همه ملغمه غریبی را می سازد.

وی با اشاره به این نکته که مسئله نهایی استقبال از فلسفه است گفت: گفته می شود که فلسفه جستجوی حقیقت است و truth را به حقیقت ترجمه کرده اند،‌ در حالی که ترجمه دقیق صدق است و این ها با هم تفاوت های جدی دارند. حقیقت امری بسیار بالاتر و دست نیافتنی تری است و اگر کسی خیال می کند که با فلسفه می خواهد مشکلات عالم را حل کند، لطفا سراغ کار و زندگی اش برود و هیچ کاری هم با فلسفه نداشته باشد.

او در پایان سخنانش اظهار داشت: دانشجو با اطلاعات بسیار کلی می خواهد پاسخ همه مسائل را بیابد. بسیاری از کسانی که به دپارتمان های فلسفه می آیند باید توجه کنند که دید عجیب و غریب در مورد فلسفه را کنار بگذارند و مثل فیلسوفان بزرگ بیاندیشند. فلسفه واقعی متواضع است. در غیر این صورت سرخورده می شوند،‌ یعنی هم استقبال ها نتیجه ای نداشته باشد و هم کارها وقت تلف کردن باشد.

دکتر سید جواد طباطبایی نیز در سخنانش با اشاره به این نکته که فلسفه سیاست پرسش از مناسبات شهروندانه است و بحث برای همیشه باز است گفت: بحث فلسفه سیاست همچنان ادامه دارد و هرگز به نتیجه نهایی خاصی نمی رسیم که این نظام یا آن نظام خوب است. اما می توانیم بفهمیم که ترتیب مناسبات قدرت چیست و مشکلات چیست. علت آن که مشکلات در غرب حل شده این است که ایشان توانسته اند بیشتر درباره این مباحث بحث کنند،‌ اما ما نتوانسته ایم و هنوز نمی توانیم خردورزی کنیم.

وی همچنین تاکید کرد: از زمانی که دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران تاسیس شد،‌ تحولی در مباحث علوم انسانی به وجود آمد. اما هیچ کدام از درس هایی که درباره مبانی علوم سیاسی بحث می کند، تدریس نمی شود،‌ اگرچه گاهی مبانی را به کار می بردند،‌ اما نمی فهمیدند که چه می گویند. در کتاب «بنیاد سیاسی در غرب» مرحوم عنایت هیچ چیزی که به بنیاد مربوط باشد،‌ وجود ندارد و کلیات و خلاصه هایی است. تا سال های اخیر این بحث وارد ایران نشد.

دکتر طباطبایی با اشاره به اینکه بعد از انقلاب وضع علوم سیاسی متفاوت شد گفت : به طور کلی بعدا بحث تعهد مطرح شد که یکی از ریشه هایش آل احمد است که آن را از ادبیات متعهد سارتر و دیگران گرفته بود. چون معنای تعهد را هم نمی دانستند، ‌احتمالا منظورشان تفنن است. در نتیجه مباحث به شدت سیاسی شد و تفنن جای تخصص قبلی را هم در دانشگاه و هم بیرون گرفت. برخی از ناشران مهم از بین رفتند. البته مرکز نشر دانشگاهی مهم بود. بنابراین فلسفه سیاسی و متن های اساسی فلسفه سیاسی تا دو دهه اخیر که وضع انتشاراتی ها تا حدودی شکوفاست،‌ مناسب نبود.

دکتر طباطبایی در سخنانش وضع ما را در فلسفه سیاسی بسیار اسفناک دانست و گفت: اما برجسته سازی این اسفناکی هم برای خودم و هم برای دانشجویان است. ما نباید مرعوب اسم ها بشویم و در مورد نام ها تردید کنیم. آموختن یک زبان و آموختن متن های اساسی تا جایی که می شود،‌ بسیار ضروری است. دیدن و حضور نزد استاد مهم است. اندیشه سیاسی ما گذشته ای ندارد. صد ساله دانشگاه تهران از این نظر اتلاف وقت و منابع در فلسفه سیاسی بوده است و در این زمینه هیچ چیز جز موارد استثنایی نداریم. این که در آینده تحول دارد یا خیر را نمی دانم.

این نشست که با حضور تعداد زیادی از علاقمندان و به خصوص جوانان در خارج از فضای دانشگاه های رسمی و دولتی برگزار شده بود با استقبال بسیاری مواجه شد. اگر چه بعد از روی کار آمدن دولت دکتر روحانی فضای سخنرانی هایی با موضوع اندیشه و فلسفه در جامعه رونق گرفته و ما شاهد بحثهای جدیدی هستیم اما همچنان دانشگاه ها در فضای سردی قرار دارد.

الشرق الاوسط:
Related Post