خودروهای ضبط شده؛ تهران، 22 مه 2010 - رانندگانی که رفتارهای اجتماعی نامربوط از آن ها سر بزند، خودروهای آنان به جرم مزاحمت برای بانوان یا به عنوانی «مزاحمت برای نوامیس» ضبط می شوند.

خودروهای ضبط شده؛ تهران، ۲۲ مه ۲۰۱۰ – رانندگانی که رفتارهای اجتماعی نامربوط از آن ها سر بزند، خودروهای آنان به جرم مزاحمت برای بانوان یا به عنوانی «مزاحمت برای نوامیس» ضبط می شوند.

پلیس ایران شاید از عحیب‌ترین پلیس‌های جهان باشد. در حالی که در بیشتر کشورهای دنیا وظیفه پلیس برقراری نظم و امنیت در جامعه بر مبنای قانون است، در ایران وظایف پلیس گاه معکوس و متفاوت است. پلیس ایران گاه خود قانون را نقض می‌کند و گاه خود قانون‌گذار است. حوزه دخالت پلیس در ایران هم گاه فراتر از تعاریف مرسوم است؛ برای اجرای قانون یا قانون‌گذاری پلیس ایران، مرزهای حریم شخصی و عمومی اجتماع را می‌شکند و میزان تمرکز آن بر مسائل مختلف نیز متفاوت و نامتعادل است. در حالی که کشوری مانند ایران از بی‌شمار فساد اجتماعی و اقتصادی در سطح کلان رنح می‌برد و گرفتار انواع آسیب‌های اجتماعی است، پلیس مشغول به مسائل خرد، کم‌اهمیت و حتی بی‌اهمیت و بی‌ربط است. از مشخص‌ترین مصداق‌های این موضوع می‌توان به دخالت بی‌حد پلیس در امور شخصی و خصوصی مردم و کنترل شدید سبک زندگی آنان اشاره کرد؛ ماجرایی که به تعقیب و گریز هر روزه پلیس و مردم تبدیل شده است.

این چهره ترسناک

خاطرات سال‌های کودکی و اوائل نوجوانی من تصویر مبهمی از پلیس در خود دارد، در عوض پر است از تصویر مامورانی که به نام «کمیته» شناخته می‌شدند. نه فقط از چشم یک کودک که حتی از نگاه بزرگ‌ترها، حضور آنها در شهر به یک فیلم از ژانر وحشت شباهت داشت: در کوچه‌های خلوت، چند چهره خشن با ریش‌های انبوه و هیکل‌های درشت، با چماقی در دست، دنبال پسر جوان لاغراندامی می‌دویدند که چند دقیقه قبل با فاصله‌ای چند متری، کنار دختر جوانی راه می‌رفت. ماموران طعمه را ته کوچه گیر می‌انداختند. دختر و پسر وحشت‌زده التماس می‌کردند. پسر کتک می‌خورد و هر دو را به کلانتری- فرارگاه یا دفترشان می‌بردند. ادامه داستان خط تیره‌ای از وحشت بر ذهن دختر و پسر و شاهدان ماجرا می‌کشید: حضور والدین، تعهد کتبی، التماس و در موراد حادتر، اجبار به ازدواج.

اما این تنها تصویر ترسناک آن روزها نیست. آخر هفته، نیمه شب، بعد از ظهر یا هر زمان دیگری، هموازه امکان داشت چند جوان با ظاهری شبیه هم، راه را بر ماشین‌های عبوری می‌بستند. طعمه آنها هرکسی می‌توانست باشد: خانواده‌ای که از مهمانی برمی‌گشتند، جوان‌هایی که کمی دیر در شهر می چرخیدند، مردان میان‌سال و زنان تنها. در سکوت و بی‌آن‌که خود را موظف به توضیحی بدانند یا خود را معرفی کنند، دنبال چیزهای «مشکوک» می‌گشتند.
آنها تنها بیرون از خانه نبودند؛ راه ورودشان به خانه‌ها را هم باز می‌کردند. تنها کافی بود مهمانی یا عروسی‌ای برگزار شود. از در یا دیوار داخل می‌شدند و در ثانیه‌ای عروسی عزا می‌شد. زنان و مردان به خط، از هم جدا می‌کردند، صدای جیغ و داد بلند می‌شد، عروس گریه می‌کرد و رنگ از رخ داماد می‌پرید. «آلات جرم» را ضمیمه پرونده می‌کردند: دوربین و ضبط صوت و احیانا نوشیدنی- اگر در کار بود. این‌جا هم کار به التماس و تمنا می‌کشید و تعهد و رشوه و در نهایت، خاطره لگدمال شده شبی که قرار بود به یادماندنی باشد. معلوم است که در چنین شرایطی، مهمانی‌هایی که با عنوانی غیر از عنوان رسمی ازدواج برگزار می‌شدند، چه سرنوشتی پیدا می‌کردند.

اما این ماجرا به تصاویر دوران کودکی من از پلیس محدود نمی‌شود. در سال‌های پس از کودکی نسل من، این تصاویر پررنگ‌تر هم شده‌اند. هرچند به تعبیر گروهی در سال‌های پس از اطلاحات حضور پلیس در حوزه‌های خصوصی مردم کمرنگ‌تر شد، اما برخورد آن با گروه‌های موسیقی که در داخل خانه‌ها کار و تمرین می‌کردند و کنترل رابطه زنان و مردان، همچنان از شکل‌های رایج دخالت در حریم خصوصی افراد بود. «گشت ارشاد» از همان زمان کم‌کم به راه افتاد و پس از این دوره، فعالیت آن با شدتی بیشتر ادامه پیدا کرد.

سال‌های دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد، هرچند با این جمله معروف او آغاز شد که «مگر مشکل امروز جامعه، موی جوان‌های ماست؟» و بسیاری آن را وعده‌ای برای فضای بازتر در اجتماع دانستند، اما در عمل، تبدیل به سال‌هایی سیاه در حوزه اجتماعی شدند. اجرای طرح امنیت اخلاقی در قالب گشت‌های ارشاد، در عمل تبدیل شد به صحنه‌ای برای رویارویی مستقیم مردم و پلیس. روزی نبود که فیلمی از این درگیری‌ها در فضای مجازی منتشر نشود یا خود مردم این صحنه‌ها را به چشم نبینند. دیدن زنان و دختران جوانی که از سوار شدن در ون پلیس خودداری می‌کنند و جیغ می‌کشند و البته جمعیتی اغلب تماشاچی و بی‌واکنش، این گمان را در ذهن تقویت می‌کند که شاید پلیس راست می‌گوید: «در مواقعی که ما مسامحه می‌کنیم حملات به پلیس زیاد می‌شود.

به عنوان مثال اگر ما در برخی از جاها حضور نداشته باشیم عده‌ای مطرح می‌کنند که تفرجگاه‌ها و دریا به هم خورد، به سینما نمی‌توان رفت و رستوران‌ها به پاتوق عشاق تبدیل شده و خانواده‌ها دیگر در این مناطق احساس امنیت نمی‌کنند.» این گفته اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی است.

گشت ارشاد و برخورد با زنان و دختران و در مواردی با مردانی که به تعبیر پلیس لباس پوشیدن‌شان عفت عمومی جامعه را خدشه‌دار می‌کند، تنها بخشی از ماجراجویی‌های نیروی انتظامی ایران در سال‌های اخیر است. در کنار این برخوردهای قابل مشاهده، شکل‌های متنوعی از دخالت پلیس در سبک زندگی مردم وجود دارد: متوقف کردن خوردهایی که صدای موسیقی‌شان کمی بلند است، خودروهایی که سرنشین یا مسافرشان بدحجاب است و آنهایی که شیشه دودی دارند یا سگی در داخل ماشین است، یکی از ماموریت‌های مهم نیروی انتظامی ایران به شمار می‌آید. هر روز، در مقابل اداره پلیس، صف بلندی از مراجعان تشکیل شده؛ مردمی که خودرویشان را به پارکینگ‌های مخصوص منتقل کرده‌اند (و باید به ازای هر شب هزینه‌ای برایش بپردازند) و کارت ملی و اسناد خودوریشان ضبط شده، به ماموران التماس می‌کنند تا به آنها اجازه ورود دهند. روزها معطلی و چالش با رفتارهای فرساینده ماموران، در نهایت منجر به این می‌شود که خودرو را از پارکینگ مرخص کنند و البته بسته به جرم، این مدت می‌تواند ماه‌ها طول بکشد!

یک بازی برای تمام فصول

کارنامه نیروی انتظامی از این بابت پربار است. در سال گذشته، ماموریت دخالت در سبک زندگی مردم از بهار آغاز شد. در حالی که حتی بسیاری از افراد با نفوذ اجرایی در محافل خصوصی از اجرای طرح امنیت اخلاقی ابراز نارضایتی می‌کردند، این طرح در فصل بهار با استقرار گشت‌های ویژه به اجرا در آمد و تابستان اوج اجرای طرح بود. در طرح جدید اعلام شد که «پلیس علاوه بر برخورد با بدحجابان، با مزاحمان نوامیس و تولیدکنندگان آلودگی صوتی نیز برخورد می‌کند. در این طرح بسیاری از خودروها که اقدام به ایجاد مزاحمت کرده یا در خیابان ها دور دور می‌کردند، توقیف شدند. همچنین برای نخستین بار سیستم صوتی خودروهایی که آلودگی صوتی ایجاد می‌کردند از خودروها برداشته و دیگر به آنها پس داده نمی‌شد.»

در ابتدای تابستان، مصادیق بدحجابی را اعلام کردند. مانتوهای تنگ و چسبان، مانتوهای کوتاه، لباس و مانتوهای آستین کوتاه و همچنین شال و روسری که موی سر از دو طرف آن پیدا باشد، از این مصادیق بودند. پلیس همچنین اعلام کرد با سازمان‌ها یا بیمارستان‌های خصوصی که از آرایش و کراوات به صورت سازمان‌یافته استفاده می‌کند، برخورد می‌کند.

افتخار پلیس در سال ۹۱ این بود که برای نخستین بار با حضور در مراکز فرهنگی از اجرای کنسرت هایی که در آن افراد بدحجاب حضور داشتند جلوگیری کرد. در مردادماه سال گذشته، ماموران با حضور در برج میلاد از برگزاری کنسرت «مازیار فلاحی» تا اصلاح پوشش افراد بدحجاب جلوگیری کردند و عده زیادی از افرادی که به تشخیص پلیس ظاهر نامناسبی داشتند دستگیر و به پلیس امنیت اخلاقی منتقل شدند. در این برنامه، یکی از بازیگران سینما نیز به علت بدحجابی و مقاومت در برابر ماموران دستگیر شد.

نیروی انتظامی، حتی رفتارهای جمعی و قرارهایی را که در فضاهای مجازی گذاشته می‌شود بر نمی‌‌تابد. برخورد شدید با برنامه‌ای که از سوی عده‌ای از جوانان برای آب بازی در پارک آب و آتش تهران ساماندهی شده بود، مشهورترین نمونه از این رفتار پلیس در سال‌های اخیر است.

پلیس ایران در سال گذشته دایره اختیارات خود را حتی تا خازج از کشور نیز گسترش داده است. برخی فرماندهان نیروی انتظامی از تلاش برای رصد رفتار ایرانیان در خارج از کشور و کنتزل حجاب زنان سخن گفته بودند و نحوه حضور برخی از بازیگران زن در جشنواره‌های جهانی خبرساز شد.

پلیس‌بازی با اینترپل

حالا دوباره فصل بهار است و پلیس می‌خواهد باز چهره خشن خود را نشان دهد؛ باز هم نه به جنایتکارارن و برهم‌زنندگان واقعی امنیت اجتماعی و اقتصادی، که به مردم عادی کوچه و خیابان.

در روزهای اخیر، معاون اجتماعی نیروی انتظامی، سعید منتظرالمهدی، در یک نشست خبری، در پاسخ به سوال خبرنگاری درباره حجاب بازیگران سینما در خارج از کشور گفته است: «بدحجابی بازیگران در خارج از کشور، از طریق اینترپل پی‌گیری می‌شود.» ادعایی که مشخص نیست بر مبنای کدام عرف و قانون بین‌المللی قابل پیگیری است. این معاون پلیس ایران همچنین اعلام کرده که پلیس قرارهای فیس‌بوکی مانند آب‌بازی در پارک آب و آتش را رصد می‌کند: «رصد شبکه‌ها در حال انجام است و برخوردها در فضای مجازی و سایبری انجام می‌شود. پلیس در مواردی که احتمال می‌دهد، پیشگیر‌ی‌های لازم را انجام داده، است.»

در کنار اصرار پلیس ایران برای حضور در عرصه خصوصی تصمیم‌ها و کنترل مستقیم سبک زندگی آنها، به نظر می‌رسد بسیاری از مردم ایران هم به دلیل روحیه قیمومیت‌پذیر خود، این دخالت آشکار را پذیرفته‌اند و آن را ضامن امنیت خود به حساب می‌آورند. پلیس برادر بزرگ‌تری است که می‌تواند درباره رنگ لباس و اندازه آن و شکل و نوع تفریح همه اعضای خانواده اظهارنظر کند. اعضای خانواده در مواردی به افرادی بدون نظر و سلیقه شخصی و سبک مشخص زندگی تبدیل شده‌اند و در مواردی به موجوداتی ریاکار و دوگانه که مدام در حال پنهان کردن سبک واقعی زندگی خود از چشم اجتماع و تظاهر به هماهنگی با جامعه‌اند. اقلیتی هم زندگی روزانه‌شان به بازی دزد و پلیس تبدیل شده: تلاش برای فرار از چنگال مامورانی که در پیچ کوچه‌ها یا دالان مراکز خرید کمین کرده‌اند و برای برهم زدن خوشی چندساعته جماعتی نقشه می‌کشند.