دوره اوباما در حالتی به پایان رسید که اسد بدون هیچ واهمه ای به اردو می‌رفت و «جبهه النصر» گسترده‌تر شده بود و «داعش» در عراق آزادانه می‌چرخید

در دوره ریاست جمهوری اوباما، منطقه عربی به وضعی رسیده بود که حتی در شامگاه پنجم ژولای ۱۹۶۷ نیز آن را تجربه نکرده بود: هرج و مرجی همه گیر، گسیختگی بی حصر، منازعات سیاسی و توطئه‌های شرور و کش‌مکش‌های بی‌حساب. درست است که مسئول نخست این اوضاع اوباما یا وزیر خارجه او هیلاری کلینتون نبودند، اما دست کم سیاست آنها در قبال منطقه در شعله‌ور شدن منطقه، و پیامدهای این آتش ویرانگر که تاکنون غیرقابل برآورد است، سهم بسزایی داشت. منطقه ما برای زدودن غبار این ویرانی و خانمان سوزی سالیانی درزا نیازمند است تا بتواند از این بیماری رهایی یابد، اگر بتوان گفت که هم‌اکنون در حال بازیابی خویش است؛ و چنین گفته‌ای البته چندان درست به نظر نمی‌آید.
دولت اوباما امیدهای مردم سوریه را بر باد داد؛ و با اینکه برای جنایت‌های بشار اسد بر ضدملت خود یکسری خط قرمز کشیده بود اما در پایان بدانها پایبند نماند و مردم سوریه را بی‌یاور در برابر جنایت‌های او رها ساخت. روسیه نیز که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی حتی خواب آن را نمی‌دید که بتواند در منطقه حضور یابد، اینک و در دوره اوباما، پایگاه و موشک و هزاران سرباز جنگی در خاک سوریه دارد، و در مهمترین موقعیت استراتژیک، یعنی دریای مدیترانه، در یک فرسخی اوباما و گروه سیاسی اش فعالیت افزوده‌ای می‌کرد. اما ایران، این مشکل خبیث، نیز در کنار همکاران خود، یعنی داعش و سازمان‌های تروریستی دیگر، همچون بیماری سرطان در عراق و سوریه گسترش یافته‌است. اوباما در حالی از کاخ سفید رخت بست که به جهانیان آموخت چگونه می‌توان یک منطقه را بدون کاربرد سلاح به ویرانی کشید! اوباما ریاست خود را در حالتی به پایان برد که لبخند وزیر خارجه ایران، محمد جواد ظریف، از عقد توافقی که جز کارنامه شخصی اوباما به سود هیچ‌کس نبود، گشوده بود…. او زمانی رفت که بشار اسد در تفرجگاه خود در لاذقیه بی هیچ واهمه ای اردو می‌زد و «جبهه النصره» گسترده‌تر می‌شد و «داعش» در شهرهای عراق آزادانه می‌چرخید.
بسیار مهم است که بدانیم برخی از رژیم‌های عربی، مانند سوریه و لیبی، به همراه خود دولت (The State) سرنگون شدند، و تمام نهادهای و زیربناهای دولت نیز ویران گشتند. در مصر نیز احتمال سرنگونی دولت بسیار وارد بود. اما اینک در آمریکا رئیسی بر سرکار است با شخصیتی قوی و جسور که با توجه به هولناکی وضع کنونی می‌توان او را مرد اوضاع سخت خواند.
اینکه مدیریت جدید کاخ سفید مهمترین منابع شرارت در منطقه را بشناسد یک مسئله مهم است که باید قرین گام‌هایی عملی شود. همین درک کردن است که باعث شد ترامپ از توافق هسته ای شرمسار، طبق تعبیر او، خارج شود.
آنچه پرزیدنت ترامپ انجام می‌دهد جزو مهمی از سامانه دفاعی آمریکا برای نگهبانی از صلح جهانی است، اما مهم این است که بدانیم ایران به تنهایی عمل نمی‌کند و در منطقه مزدورانی مانند «حزب‌الله» و «حشد الشعبی» عراق و «حوثی‌های یمن» و رژیم دیکتاتوری بشار اسد، دارد؛ اضافه بر برخی دولت‌های منطقه که بدان کمک لوجستیک و حمایت سیاسی می‌کنند. ایران اگر تنها بود نمی‌توانست این چنین عربده زند. از این رو بر خشم ترامپ است که مانند ادب کردن ایران، مزدوران آن در منطقه، یعنی ابزار شرارت آن را، ادب کند. این سازمان‌های تروریستی تنها قدرت کارساز ایران هستند.
اگر ترامپ می‌خواهد بر ایران پیروز شود باید به حساب این سازمان‌های شرور برسد، وگرنه پیروزی او تمام نخواهد شد و نصفه خواهد بود. پیروزی نیمه نیز یک شکست است.