مرد بیمار لقبی بود که پس از جنگ جهانی دوم به امپراتوری عثمانی اختصاص داده شد که بسیاری از سرزمین‌ها را در تصرف خود داشت؛ اما با این وجود بسیار سلطه سستی داشت و یکپارچگی شناوری بر آن حاکم بود. این مرد بیمار اما مداوا نشد و در پایان به نیستی رسید؛ و به دست کمال اتاتورک این خلافت امپراتوری بر باد رفت و به‌جای آن یک دولت ترکی مدرن برپا شد؛ و همانگونه که در احوال تاریخی هویدا است همیشه در دل شکست‌ها و ناامیدی کسی پیدا می‌شود که تسلای خاطر خود را در گذشته می‌یابد و برای ساختن امیدهایی نو به گذشته چنگ می‌اندازد؛ و شاید از این پا فراتر گذارد و برای شفای مرد بیمار بار دیگر در پی نوش‌دارویی بگردد. شاید بتوان گفت این دقیقاً طرح ترکیه و قطر و دیگر گروه‌های اسلام‌گرا است که می‌پندارد می تواند آرزوهای گذشته را بازگرداند؛ و آن را طرحی برای آینده جا بزند.
ترکیه پس از جنگ نخست جهانی درمانده و صدپاره از جنگ خارج شد، و همین آثار جنگ در زمانه معاصر به شکلی دیگر تحمیل می‌شود از این حیث که تحریم‌ها چنین نقشی را برعهده می‌گیرند. برای مثال ایران در برابر تحریم‌های کنونی درمانده شده‌است، و طبق بیان علی خامنه‌ای، سختی این تحریم‌ها را احساس می‌کند، و چه بسا به‌عنوان مرد بیمار عصر حاضر شناخته شود.
هرچند امپراتوری بیمار عثمانی پس از جنگ نخست جهانی، به‌سال ۱۹۲۴، فروپاشید و نیست شد، اما شبه امپراتوری کنونی ایران با اینکه هنوز پابرجاست نشانه‌هایی از بیماری و فرتوتی آن هویدا شده و چه بسا در آینده‌ای نزدیک خبر مرگ آن را بشنویم. این رژیم پس از چهار دهه از تمامیت‌خواهی و استبداد و پس از افتخار به اشغال چهار پایتخت عربی، یعنی بیروت و بغداد و دمشق و صنعا، دچار بحران‌هایی شده‌است که منش این رژیم قرون وسطایی را تغییر داده‌است و اینک در درون این رژیم سخن از مقاومت و نه توسعه‌طلبی به‌میان می‌آید.
صد البته تاریخ بازگردانده نمی‌شود و نمی‌توان حوادث آن را همانند هم دانست، اما منظور در این نوشته یادآوری برخی مثال‌های تاریخی است که امکان انجام مقایسه را می‌دهد؛ تا بدین طریق بدین نتجیه رسید که آنچه پیش از حادثه تاریخی بزرگی روی می دهد شاید از خود حادثه مهم‌تر باشد.
در این بین بد نیست اشاره شود که گروه مدیریتی دونالد ترامپ، علی‌رغم برخی تصمیمات شتاب‌زده مانند خروج از سوریه، خطر فعالیت‌های رژیم ایران را درک می‌کند؛ و برای اثبات این مدعا همین بس دیدار اخیر پومپئو را از منطقه یادآور شویم که برای تأکید این نکته آمدده بود که واشینگتن اجازه نخواهد داد ایران نفوذ خود را در برخی کشورهای عربی استمرار دهد و در ازای آن آمریکا بی‌واکنش نظاره کند. گفتنی است که حتی اتحادیه اروپا نیز در برابر سیاست‌های تروریستی رژیم ایران به‌سطوح آمده و در برابر آن نمی‌تواند سکوت اختیار کند.
از سوی دیگر همه این تحلیل‌ها را باید با اوضاع داخلی ایران سنجید. ایران و رژیم آخوندی حاکم بر آن، پس از سرکوب جنبش سبز یک دولت پلیسی را در این کشور اعمال کردند. در برابر این همه، این پرسش پیش می‌آید که آیا این رژیم می‌تواند در برابر تحریم‌های کنونی به حیات خود ادامه دهد؟ و به دشمنی گسترده خود با همسایگان ادامه دهد؟
باید این نکته را به‌خوبی دانست که تحریم‌های بین‌المللی، که از طرف نیرومندترین دولت جهان هدایت می شود، بازیچه نیستند که با وجود اجرای آنها ایران بتواند مانند سابق فعالیت نماید، بلکه این تحریم‌ها سبب خواهد شد ایران از توسعه‌طلبی خارجی به‌سوی درخودفروبستگی تغییر موضع دهد.
در برابر همه تحولات کنونی آمریکا اصرار دارد که در برابر فعالیت‌های ایران ایستادگی کند، و برای مثال در خصوص بازسازی سوریه، خروج گروهک‌های مسلح ایران را شرط مشارکت آمریکا در این حوزه وضع کرده‌است. این یک اشاره روشن به روسیه و البته هم‌پیمانان آمریکا در منطقه است که ایالات متحده در برابر سیاست‌های تخریب‌آمیز ایران در منطقه کوتاه نخواهد آمد. پر واضح است که ایران پس از تحریم با ایران پیش از تفاوت‌های جوهری دارد.