یکی از نیروهای هوادار حوثی های یمن - عکس از خبرگزاری فرانسه

یکی از نیروهای هوادار حوثی های یمن – عکس از خبرگزاری فرانسه

در تاریخ معاصر، جنگ های سیاسی محدود بوده اند. در اغلب موارد، هر دوره ای با بحران خاص خود متمایز شده است. یک بحران در یک کشور به علل مختلف به کشورهای همسایه سرایت نمی کرده است از جمله اینکه وضعیت سیاسی تحت مدیریت قدرت های منطقه ای قرار داشته است، مرزهای منطقه ای بسیار جدی گرفته می شدند و از همه مهم از اینها مهم تر شناسایی بین المللی «وضع موجود» بود.

بدین ترتیب، جنگ داخلی لبنان ۱۰ سال و نیم طول کشید بدون آنکه به دیگر کشورها انتقال یابد. همین مساله درباره عراق هم صادق بود زمانی که رژیم صدام حسین پس از سال ۱۹۹۱ مورد محاصره قرار گرفت و سپس در سال ۲۰۰۳ سرنگون شد. بحران عراق ۱۸ سال طول کشید بدون آنکه از مرزهایش به دیگر نقاط منطقه سرایت کند.

در همین حال این مساله در پی به اصطلاح بهار عربی تغییر یافت. اعتراضات در تونس در مصر، لیبی، سوریه و یمن انعکاس یافت و ارتش هایی از جنگجویان خارجی اکنون از مرزها به دست کم چهارکشور عربی منتقل می شوند.

تروریسم در لیبی به شبه جزیره سینای مصر و غرب تونس رسیده است. گروه داعش بین سوریه و لبنان در حرکت است و درگیری در مرزهای ترکیه برای نخستین بار پس از جنگ جهانی دوم درجریان است.

حزب الله در سوریه درگیر است و مرزهای بین سوریه و عراق تقریبا به صورت کامل تحت کنترل گروه های تروریستی است. آشوب در تمام منطقه در حال گسترش است و دیگر هیچ کشوری نمی تواند تصور کند از آن ایمن است.

به بخاطر بحران های همزمان، و دشواری در پیش بینی چگونه توسعه آنها، تجربه لیبی شیوه ای را مطرح می کند که شاید برای بعضی نقاط بحرانی مناسب باشد به طوری که اگر صلح را ایجاد نکند دست کم بحران را کنترل کند.

روشن است که مصر، الجزایر و دیگر کشورها اخیرا در جبهه های نظامی و سیاسی برای پایان دادن به آشوب و دفاع از دولت مشروع در آنجا فعال بوده اند.

اگر چه اوضاع هنوز به ثبات نرسیده اما ما می توانیم بگوییم این نخستین باری است که نشانه هایی را می بینیم از توافق منطقه ای برای بهره گیری از قدرت نظامی و نفوذ سیاسی در لیبی برای پایان دادن به آشوب و خونریزی.

مداخله نظامی منطقه ای در صورتی می تواند موفقیت آمیز باشد که شرایط فراهم شده باشد. نخستین شرط، کسب نوعی مشروعیت است. اکنون دولتی تحت شناسایی بین المللی و پارلمانی منتخب در لیبی وجود دارد.

در همین حال بسیاری گروه های مسلح با این نهادهای مشروع اما شکننده می جنگند و بسیاری قدرت های خارجی می خواهند قیمومیت خود را تحمیل کنند تا رژیم مورد نظرشان بر سرکار آید.

یکی از دیگر شرایط این مداخله محدود و منطقه ای، حضور نوعی نهادهای نظامی و امنیتی است، چرا که نبود آنها درگیری در جنگ ها در منطقه را غیرممکن می سازد. این شرط به سختی در لیبی در دسترس است. اگر مداخله نظامی اعراب در لیبی توفیق یابد، تنها راه حل برای پایان دادن به آشوب در آنجا خواهد بود.

اکنون سوال اینست: آیا این تجربه را می توان در یمن، عراق و سوریه تکرار کرد؟

این کار در یمن در صورت شکست نیروهای امنیتی در صنعا پایتخت این کشور ممکن است. شورای امنیت سازمان ملل به یمن توجه دارد و از راه حلی سیاسی که اجرای آن مستلزم کمک نظامی برای حمایت ارتش یمن و حمایت از آن با اطلاعات و تجهیزات است، پشتیبانی کرده است.

عربستان سعودی و اردن در دهه ۱۹۶۰ میلادی در یمن همکاری کردند تا اینکه جناح های شورشی و دیگر گروه هایی که تحت حمایت طرف های خارجی قرار داشتند مجبور شدند مصالحه ای را بپذیرند که در نهایت به جنگ داخلی یمن پایان داد.

آیا باز هم شاید همکاری نظامی عربستان سعودی و اردن در یمن خواهیم بود؟ شاید نه، چرا که هنوز بخت دستیابی به راه حلی سیاسی و ایجاد مصالحه های سیاسی که بر اساس آن همه جناح ها بتوانند در سیاست مشارکت داشته باشند، وجود دارد.

ایده کمک نظامی، و نه الزاما مداخله مستقیم بر زمین، ممکن است یکی از راه های کنترل انتقال آشوب در جهات مختلف باشد، آشوبی که ممکن است ۱۰ تا ۲۰ سال دیگر هم ادامه یابد.