مبارزان یمنی در اردوگاهی در استان مأرب پیش از آغاز آتش بس – عکس از آژانس عکس خبری اروپا

عکس از آژانس عکس خبری اروپا

امل عبدالعزیز الهزانی-نویسنده عربستانی

اغلب مطبوعات عربی و جهان به پوشش گسترده دومین سالگرد آغاز جنگ در یمن پرداختند. در این گزارش ها به دلایل و انگیزه های تشکیل “ائتلاف” به رهبری پادشاهی عربستان سعودی برای حمایت از دولت مشروع و نتایج این عملیات تا این لحظه و دستاوردها و خسارت ها و موضع جامعه بین الملل و قطعنامه ۲۲۱۶ سازمان ملل اشاره شده است. این قطعنامه ضمن به رسمیت شناختن پرزیدنت عبد ربه منصور هادی به عنوان رئیس جمهور یمن از کودتاچیان خواسته سلاح خود را بر زمین بگذارند.

در این گزارش های تحلیلی یک پرسش فرضی مهم مطرح نشده است: اگر این اقدام صورت نمی گرفت چه اتفاقی می افتاد؟ آنهم درست در زمانی که اقلیت حوثی مورد حمایت ایران و حامیان علی عبد الله صالح رئیس جمهور برکنار شده و برخی از جریان های سیاسی در جنوب یمن ائتلاف و کاخ ریاست جمهوری در صنعا را محاصره کردند. محاصره کاخ در زمانی اتفاق افتاد که پرزیدنت هادی در آنجا بود، اما او موفق به گریختن به سمت عدن شد. هادی مورد تعقیب این گروه قرار گرفت. آنها می خواستند رئیس جمهور یمن را ترور کنند. در نتیجه، هادی از عربستان سعودی درخواست کمک برای حمایت از دولت مشروع کرد. بعد از این، او راهی ریاض شد تا غائله فیصله یابد.

کشورهای خلیج در سال ۲۰۱۲ تلاش های گسترده ای در راستای ایجاد راهکاری برای این بحران و تقسیم کیک نفوذ میان طرف های درگیر انجام دادند اما گروه حوثی که در اقلیت قراردارد رضایت ندادند؛ چرا که آنها در آن زمان به گارد ریاست جمهوری صالح پیوسته و صاحب قدرت نظامی بودند و مورد حمایت مستقیم ایران قرار داشتند. پروازهای مستقیم تهران – صنعا حامل افرادی از سپاه پاسداران ایران به یمن بود. آنها در حال فراهم کردن بستر مناسب برای اقدام نظامی بعدی و تثبیت حضور دائم ایران در یمن بودند.

حوثی ها تا شش ماه پیش از تشکیل “ائتلاف” موسوم به “طوفان قاطعیت” رفتاری شبیه راهزنان داشتند. نهادها و وزارتخانه های دولتی به تصرف حوثی ها در آمده و خانه ها در صنعا مورد غارت قرار گرفتند. اوضاع حتی بعد از امضای توافقنامه صلح و شراکت چندان تغییر نکرد. حوثی ها عزم خود را برای تصرف تمام ارکان حاکمیت و کشور و به حاشیه راندن بقیه گروه ها جزم کرده بودند. حوثی ها معتقد بودند که نتیجه این نبرد، پیشاپیش به نفع آنها رقم خورده و هیچ دلیلی برای عقب نشینی نمی دیدند.

به دنبال سقوط صنعا به دست شورشیان کودتاچی و فروپاشی دولت مشروع و گستاخی کودتاچیان و تجاوز به مرزهای عربستان سعودی، ریاض بار سنگین مساله یمن را به دوش کشید.

می توان به سادگی اوضاع در یمن را در نبود ائتلاف حمایت از دولت مشروع تصور کرد. حوثی ها به تصرف یمن بسنده نمی کردند. در واقع، این امر، مقدمه ای برای رویداد بزرگ تری تلقی می شد که دامنه آن فراتر از مرزهای کشوری می رفت که با وجود جمعیت زیاد در فقر به سر می برد. حالا، خطرناک ترین چیزی که می توانست اتفاق بیفتد همکاری با گروه القاعده بود. شاید این احتمال بعید به نظر برسد اما تجربه صحت این ادعا را ثابت کرده است. علی عبد الله صالح در دوره ریاست جمهوری خود برخی از مسئولان بلندپایه “القاعده” را از زندان فراری داد و از آنها به عنوان ابزار فشاری بر عربستان سعودی و غرب برای حمایت بیشتر از وی استفاده کرد. نباید این نکته را هم فراموش کرد که صالح شش بار با حوثی ها وارد جنگ شد اما سرانجام به ائتلاف و هم پیمانی با آنان روی آورد.

ایران هم که یمن را همچون لبنان دیگری فرض کرد مشکلی برای همکاری با القاعده ندارد؛ چه  اینکه برخی از فرماندهان این گروه در پناه ایران و در این کشور هستند. هماهنگی میان ایران و القاعده در جریان بمبگذاری محل اسکان نیروهای آمریکایی در شهر الخبر عربستان سعودی نیز صورت گرفته بود. یمن رفته رفته در حال تبدیل شدن به کانونی برای صدور تروریسم نه تنها به عربستان سعودی بلکه به جهان بود.

در این زمان بود که عربستان سعودی به دخالت در یمن پرداخت. ائتلاف عربی متشکل از ده کشور توسط عربستان سعودی شکل گرفت. کشورهای عضو ائتلاف به خطری که به زودی در کل منطقه فراگیر می شد پی بردند. کشور امارات سنگ بنای “ائتلاف نظامی” را گذاشت و سپس، کشورهای بحرین و کویت وقطر و سودان و مراکش و مصر و اردن و سومالی به امارات پیوستند. البته، پشتیبانی اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا و فرانسه از این ائتلاف را هم نباید نادیده گرفت.

دو سال تحت شرایط دشواری سپری شد. دو سالی که با خسارات جانی و نابودی ساختارهای یمن همراه بود. معادله و شرایط روی زمین به نفع “ائتلاف” در حال چرخش بود که دولت سابق آمریکا به ریاست پرزیدنت باراک اوباما در تابستان ۲۰۱۶ پشتیبانی اطلاعاتی را متوقف کرد. اوباما که گرایشاتی به ایران داشت، حالا به نظر می رسید که به این نتیجه رسیده که خسارت های جانی ناشی از این جنگ دلیلی کافی برای عقب نشینی از یمن است. این در حالی بود که جنگنده های آمریکا به تعقیب و تصفیه افراد القاعده می پرداختند و اصلا، توجهی به قربانیان غیر نظامی این حملات نداشتند.

واقعیت این است که با وجود تجهیزات “ائتلاف” اما جنگ طول کشید. تنها دلیل طولانی شدن این نبرد تلاش های نیروهای “ائتلاف” برای عدم هدف گرفتن غیرنظامیان بود. ولی مرکز تمرکز کودتاچیان در مناطق مسکونی و پرجمعیت بود و این همان استراتژی ایران در لبنان و سوریه است. عملیات “ائتلاف” به همین دلیل با دشواری هایی همراه بود و این نیروها نتوانستند نبرد را از همان ابتدا فیصله داده و پایتخت یمن وبندر حدیده را از دست حوثی ها پس بگیرند.

دولت تازه آمریکا برای پایان نبرد به سود دولت مشروع یمن اشتیاق دارد. نیروهای “ائتلاف” در حال حاضر و با توجه به نقشه جغرافیایی یمن موفق به آزاد سازی ۸۵ درصد مناطق در یمن شدند. حالا، حضور القاعده در شهر المکلا محدود شده است. در این میان، بازگشت آمریکایی ها به یمن شتاب بیشتری به خاتمه دادن جنگ می دهد.

دولت ترامپ عزم خود را برای مقابله با ایران در کلیه مناطق و در صدر آنها یمن جزم کرده است. آمریکا اقداماتی در جهت برقراری امنیت در مرزهای دریایی یمن انجام داده تا بدین وسیله جلوی حمایت های نظامی ایران به کودتاچیان گرفته شود. پشتیبانی اطلاعاتی و نظامی آمریکا از سر گرفته شده است. تیم ترامپ بر این باور است که شکست حوثی ها ضربه سهمگینی به ایران و رویایی توسعه گرایی این کشور در منطقه محسوب می شود. آمریکا بعد از این عملیات، فرصتی می یابد تا برای نابودی القاعده که مناطق نفوذش محدودتر شده دست به کار شود.

“طوفان قاطعیت” نه تنها عملیات نظامی برای بازگشت دولت مشروع است بلکه از منطقه در برابر رشد مفهوم گروه های نظامی شبه نظامی و نادیده گرفتن دولت ها جلوگیری می کند.