باراک اوباما رییس جمهور آمریکا - عکس از اسوشیتدپرس

باراک اوباما رییس جمهور آمریکا – عکس از اسوشیتدپرس

جای خوشبختی دارد که باراک اوباما رییس جمهور آمریکا در سخنان اخیرش دست کم آنقدر منصف بود که بپذیرد دولتش برای تعامل با سازمان تروریستی موسوم به داعش در سوریه استراتژی ندارد. اعتراف صریح او توجهات را جلب کرد و موجب خشم بعضی سیاستمداران آمریکایی شد. یکی از سخنگویان کاخ سفید در تلاش برای توضیح شرایط گفت وقتی اوباما گفت استراتژی برای مقابله با داعش وجود ندارد، منظورش، آنطور که بعضی ناظران تصور کرده اند، آن نبود که سیاستی در قبال اوضاع در سوریه وجود ندارد. اما راستش این توضیح، مساله را پیچیده تر کرد.

سوریه اکنون تنها یک میدان جنگ است و نه یک کشور، اگر چه رژیم سوریه تاکنون توانسته به لطف سلاح هایی دریافتی از روسیه و کمک نیروهای ایرانی و شبه نظامیان عراقی و حزب الله دوام بیاورد. در این کشور دیگر دولت وجود ندارد بلکه سازمانی وجود دارد که نماینده پرزیدنت بشار اسد و بازماندگان رژیم او در بعضی محله های دمشق و شهرهای ساحلی است. مابقی این کشور بین سازمان هایی چون داعش، جبهه النصره، ارتش آزاد سوریه و کردها تقسیم شده است.

هنگامی که اوباما می گوید هنوز برای مبارزه با داعش استراتژی ندارد، عملا منظورش اینست که برای سوریه استراتژی ندارد. و اگر او نقشه ای برای برخورد با داعش در سوریه نداشته باشد یعنی برنامه جامعی برای مقابله با داعش در عراق هم ندارد. این نتیجه گیری منطقی است که می شود انجام داد زیرا خانه این سازمان در سوریه اما فعالیت های آن اساسا در عراق است.

اگر رییس جمهور آمریکا یک سال پیش برای مقابله با داعش نقشه ای داشت، شاید این سازمان به اندازه کنونی قوی نمی شد، و شاید به اندازه امروز تهدید تلقی نمی شود. شاید در آن صورت، ائتلاف ملی مخالفان سوریه که به ارزش های مدنی اعتقاد دارد و زنان، مسیحیان، کردها، علوی ها و عرب های سنی در میان رهبرانش دیده می شوند، حمایت بیشتری دریافت می کرد. در آن صورت همسایگان سوریه از ورود مبارزان خارجی به این کشور ممانعت می کردند. به ویژه ترکیه که اکنون مسیر ورود هزاران مبارز خارجی از سراسر جهان به شمال سوریه شده است.

اگر سوریه می توانست از از عبور مبارزان داعش و النصره جلوگیری کند – و به یاد داشته باشید که ترکیه عضو ناتو است – در آن صورت شاید فقط شمار اندکی از نیروهای جهادی می توانستند خود را به میدان جنگ برسانند و شاید اصلا داعش متولد نمی شد.

موضعی جدی در مقابل حمایت های روسیه و ایران از اسد می توانست علت وجودی داعش را از میان ببرد چرا که این سازمان در دو سال گذشته با درخواست از مردم برای پیوستن به مبارزه علیه نیروهای حزب الله، بریگادهای الحق در عراق و نیروهای سپاه ایران که برای نجات رژیم اسد وارد سوریه شده اند، مشروعیت پیدا کرد.

نبود استراتژی از سوی آمریکا در سه سال گذشته – به جز استراتژی «صبرکنیم ببینیم» – به ظهور سازمان های تروریستی مانند داعش و النصره انجامیده است که اکنون قوی تر از القاعده هستند. این امر جنبش های جهادی تندرو مانند بوکوحرام در نیجریه، انصار الشریعه در لیبی، انصار بیت مقدس در سینا و القاعده در یمن را قادر ساخت خود را علنی کنند.

جهادی ها اکنون می بینند که قوی ترین کشور دنیا در حال جنگ با آنها نیست. آنها معتقدند که آمریکا به خاک خود عقب نشینی کرده، و این بخت را به آنها داده که رویاهای خود را در کشورهایی که خلا سیاسی و آشوب وجود دارد، به ویژه در لیبی، سوریه، عراق و یمن محقق سازند.

نبود استراتژی سیاسی برای مقابله با سازمان های تروریستی به آنها کمک می کند مانند سرطان گسترش یابند و نه تنها خاورمیانه، بلکه تمام دنیا را مورد تهدید قرار دهند.