به جز تریبونی برای طرح علنی دیدگاه های رسمی و معمولا دیپلماتیک در سطح بین المللی، نشستهای سالانه داووس به خودی خود فاقد اهمیتی است که معمولا به آن داده می شود.

مانند هر نشست بین المللی دیگری در این سطح که طی آن تصمیم رسمی اتخاذ نمی شود، اهمیت واقعی این اجلاس در جای دیگری است؛ مذاکرات غیر رسمی و پشت پرده به ویژه نه فقط در سطح رهبران با رهبران، بلکه هم چنین در سطح رهبران با بازرگانان و صاحب نظران اقتصادی در بخش خصوصی کشورهای بزرگ جهان برای جمهوری اسلامی ایران خسته از یک انزوای بین المللی ۱۰ ساله کم نظیر و بعضا خود خواسته، خود فرصتی کم نظیر برای جبران خسارتهایی است که در این مدت ده سال متحمل شده است.

چنین می نماید که هم برای اقتصاد جهان و هم اقتصاد و سیاست ایران عصر جدیدی در حال آغاز شدن است. اقتصاد کشورهای غربی شامل ایالات متحده، اروپا و ژاپن اکنون در حال برخاستن از خاکستر بحران ژرف سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ میلادی است. برآوردها از رشد اقتصادی این کشورها برای سال ۲۰۱۴ مثبت و از همه پنج سال گذشته بیشتر است. متوسط رشد اقتصادی جهان در سال ۲۰۱۳ به سه درصد رسیده و برای سال ۲۰۱۴ بیش از ۶/۳ درصد برآورد می شود.

در سایه تحولات ژرف ۶ ماه گذشته پس از سپری کردن دو سال پی در پی سقوط اقتصادی بی سابقه، اقتصاد ایران نیز از بهار سال ۲۰۱۴ میلادی وارد چرخه رشد اقتصادی خواهد شد.

پیش بینی ها حاکی از این است که در این سال رشد اقتصادی ایران حدود ۳ درصد خواهد بود و برای آنکه خسارتهای وارده به ساختار اقتصادی – اجتماعی ایران جبران شود، این نرخ رشد از سال ۲۰۱۵ به بعد باید به حدود سالانه ۸ درصد و بالاتر برسد.

برای تحقق این امر اقتصاد ایران به جذب تقریبا ۴۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری در حوزه های نفت و گاز و پتروشیمی، حمل و نقل، مخابرات، کشاورزی و دیگر رشته ها آنهم در مدتی بسیار کوتاه نیاز دارد تا زیان های ناشی از فقدان سرمایه گذاری کافی در زیرساخت های اقتصادی خود ظرف ۸ سال اخیر را تا حدی جبران کند و به مطالبات روز افزون جمعیت خود که اکنون به حدود ۸۰ میلیون نفر رسیده است پاسخ گوید.

این هم برای ایران و هم برای کشورها و شرکت های جهان به ویژه طرفهای غربی فرصتی کم نظیر یا شاید بی همتاست که در سه دهه اخیر تکرار نشده و معلوم نیست در آینده با همین ویژگی ها تکرار شود. از یک سو ایران به بیشترین ظرفیت اقتصادی و سیاسی برای جذب سرمایه های خارجی دست یافته و به نظر می رسد که اصطلاحات سیاسی و اقتصادی مورد نظر حسن روحانی، رئیس جمهور ایران، این بار مورد تایید رهبری عالیقدر کشور نیز هست.

از سوی دیگر کشورهای بزرگ غربی به ویژه ایالات متحده و فرانسه و آلمان پس از غیبتی طولانی از بازار ایران با سرازیر کردن سرمایه به ایران می توانند به سرعت رشد اقتصادی و بهبود بازار کار خود بیفزایند.

توافق اخیر ژنو بر سر مسائل هسته ای ایران اگر چه نشان دهنده آغاز بسیار طولانی و پر خطر تا رسیدن به توافق کامل و صلح است، اما بهترین حلقه رابطی است که کارکرد اجلاس جاری داووس در سوئیس را دست کم برای جمهوری اسلامی ایران از همه تجربیات پیشین متفاوت می کند.

این بار ایالات متحده آمریکا نه تنها همچون تجربه های قبل بر سر راه مذاکرات اقتصادی و تکنولوژیکی ایران بار دیگر کشورها کارشکنی نخواهد کرد، بلکه چه بسا خود در صف نخست مذاکرات با طرف ایرانی باشد.

در حوزه سیاست منطقه ای و از جمله قلب آن یعنی بحران سوریه نیز بروز تحولاتی برای تسهیل حضور ایران در نشست ژنو ۲ و حتی از آن مهم تر رسیدن به توافقی حتی ابتدایی و مهم برای شروع حل بحران دور از ذهن نخواهد بود.

اگرچه درباره کارکرد و اهمیت اجلاس داووس نباید اغراق کرد اما به راستی عصری جدید آغاز شده است.