ردپای ایران در بحران تشکیل کابینه عراق و لبنان
ضرورتی ندارد که در عملیت گروگان‌گیری، گروگان‌ها انسان باشند بلکه ممکن است کشوری نیز به گروگان گرفته شود و تصمصیمات و سرنوشت آن در دستان کسی دیگر باشد. بدتر از آن هم این است که برخی شهروندان آن کشور در توطئه و توقیف آن دخیل باشند.
خیلی بعید نیست که این اتفاق در دو کشور عربی عراق و لبنان هم رخ بدهد؛ دو کشوری که با بحران تشکیل کابینه مواجه هستند.
اگر این دو کشور کاملا آزاد بودند و سرنوشت آنها در گرو دیگران نبود و می‌توانستند خودشان تشکیل کابینه بدهند؛ امروز در انجام این کار با مشکل مواجه نمی‌شدند. تشکیل کابینه در این دو کشور فقط با آن دست از مشکلات داخلی مواجه نیست که برای همه کشورها هنگام تشکیل کابینه به دلیل رقابت احزاب برای بدست آوردن سهم بیشتر از کرسی‌ها بوجود می‌آید؛ بلکه نفوذ خارجی و وتوهایی که این نفوذِ خارجی باعث آن است، نیز در این مشکلات دخیل است. آنها این کارها را می‌کنند تا مانع از ورود افرادی در کابینه شوند که در خدمت منافع آنها نیستند.
منظور از این «نفوذ خارجی» در دو کشور عراق و لبنان «نفوذ ایران» است که به‌ واسطه کسانی‌ که در آن کشور برای منافع او کار می‌کنند و با او هم‌پیمان هستند توانسته است به قدرت و نفوذ بالایی در آن کشورها دست پیدا کند.
در عراق گروه‌های شیعه‌ای که بر اساس قانون، رئیس دولت از میان آنها انتخاب می‌شود، سعی دارند که یا بر سر انتخاب مجدد حیدر العبادی به تفاهم برسند یا اینکه شخص دیگری جایگزین آن کنند. العبادی در نتیجه زد و بندی ایرانی-آمریکایی در سال ۲۰۱۴ با کنار رفتن نوری المالکی از مقام نخست وزیری شد، بر سرکار آمد. المالکی اما هم اکنون بعد از تیره و تار شدن روابط آمریکا و ایران و فسخ توافق نامه هسته‌ای توسط دونالد ترامپ رئیس جمهور فعلی آمریکا، خود را خارج از این بازی‌ می‌بیند.
در مورد العبادی اما وضعیت پیچیده‌تر است. در حالی که تحریم‌های هسته‌ای مجددا از سوی آمریکا بر ایران اعمال شده است العبادی راهی جز این نداشت که موافقت خود را با این تصمیم آمریکا اعلام کرده و بوسیله ارز دلار با ایران داد و ستد نکند. همین امر هم باعث شد او با موج شدیدی از انتقادات مواجه شود؛ هم از جانب ایران و رسانه‌های ایرانی و هم از جانب حامیان ایران در عراق. خواسته العبادی از این تصمیم این بود که عدم وابستگی عراق به ایران را نشان دهد اما این کار او باعث شد که صدای حامیان ایران –احزاب شیعه که حزب «الدعوه» که عبادی وابسته به آن است نیز از جمله آن‌هاست- در آمد و این احزاب او را متهم به خدمت به منافع آمریکا کرده و به او متذکر شدند که اجازه نمی‌دهند عراق به جایی غیر از ایران وابسته باشد؛ العبادی اما در جواب آن‌ها گفت:«منافع ملت عراق مهم‌تر از منافع باندها و احزاب است…آنها می خواهند که به ما فشار بیاورند تا منافع گروهی را بر منافع ملت عراق ترجیح دهیم و این غیر ممکن است».
این موضع عجیبی بود که هیچ نخست وزیر عراقی تاکنون اتخاذ کرده بود؛ توصیف «شبه نظامیان» ایرانی به «باند». بر همین اساس هم بلافاصله سرانِ حکومت ایران اعلام کردند که با بازگشت العبادی به مقام نخست وزیری عراق مخالف هستند. افزون بر این برخی نمایندگان مجلس ایران هم از عراق خواستند که غرامت ۱۱۰۰ میلیارد دلاری بابت خسارت‌های جنگ ایران و عراق را بپردازند. از میان این نمایندگان، محمود صادقی بود که در حساب خود در توییتر نوشت:« دولت ایران با لحاظ تنگناهای مردم عراق در مطالبه این غرامت تعلل کرده است؛ اکنون نخست‌وزیر عراق به‌جای جبران، با تحریم‌های ظالمانه علیه مردم ایران همراهی می‌کند!».
قبل از آن هم طرف ایرانی آن هم با قطع برق در ماه گذشته در مناطق جنوبی عراق و خصوصا شهر بصره به بهانه عدم پرداخت هزینه‌های تولید آن، حمله‌ای علیه العبادی صورت گرفته بود؛ حمله‌ای که هدف از آن دشمن کردن مردم با العبادی  بود. جالب اما این بود که ایران و هم‌پیمانانش با اتفاق غیر منتظره‌ای روبرو شدند و آن این که بیشتر تظاهرات‌های صورت گرفته نه علیه العبادی بلکه علیه شبه نظامیان ایرانی بود و منجر به سوزاندن پایگاه‌ها و دفاتر «الحشد الشعبی» شد تا جایی که قیس الخزعلی دبیر کل گردان‌های عصائب اهل حق عراق تهدید کرد که دست تمامی کسانی که به پایگاه‌های «الحشد الشعبی» حمله کردند را قطع خواهد کرد.
در لبنان نیز سعد الحریری با مشکلات و موانعی در تشکیل کابینه مواجه است که اخیرا از آنها با نام موانع داخلی یاد می‌کند. او حتی اخیرا مجبور شد تا هدف ایجاد این موانع را به روشنی بیان کند؛ تلاشِ هم‌پیمانان ایران – از شیعیان گرفته تا برخی رهبران سنی به اضافه «جریان ملی آزاد» در لبنان به ریاست جبران باسیل وزیر خارجه لبنان- برای دست آوردن اکثریت کرسی‌های کابینه تا بدین ترتیب بتوانند تصمیمات خود را به کرسی بنشانند. از جمله این تصمیمات تاکید بر روابط حسنه لبنان و سوریه به عنوان سیاستی است که حکومت جدید لبنان که سعد الحریری در پی تشکیل آن است از آن پیروی کند. الحریری در جواب آنها گفته که اگر هدف هم پیمانان ایران از گره انداختن در تشکیل کابینه همین باشد پس کابینه‌ای تشکیل نخواهد شد.
طبیعتا الحریری این اختیار را دارد که تشکیل کابینه را معلق کرده و آن را موکول به زمانی بکند که کابینه‌ای قابل قبول -که از آن به عنوان دولت وفاق ملی یاد می‌کند و در آن هیچ گروهی اکثریت را در دست نداشته باشد- تشکیل شود. او از لحاظ قانونی صلاحیت تشکیل حکومت را دارد و در نشست پارلمان از مجموع ۱۲۸ رأی، موافقت ۱۱۱ نماینده پارلمان را برای تشکیل کابینه جدید به دست آورد؛ ولی معنای این موضوع وارد شدن لبنان در بحران طولانی تشکیل دولت خواهد بود؛ چرا که حزب الله و هم پیمانانش می‌دانند که چگونه از این بحران استفاده کرده و از آن به نفع خود استفاده کنند. آن‌ها دقیقا همین سیاست را اتخاذ می‌کنند و موضوع را کش می‌دهند. درست همان کاری که با میشل عون کردند و تشکیل کابینه را کش داده و جلسات انتخابات را به مدت دو سال و نیم تحریم کردند.
صرف نظر از قدرت احزاب سیاسی داخلی، مذاکراتی که اکنون در عراق و لبنان در جریان است ثابت کرده است که موانعی که در مسیر تشکیل کابینه بوجود می‎آید، همه نشأت گرفته از نیروی خارجی است که ربطی به قدرت احزاب ندارد. سلطه‌ی ایران از طریق شبه نظامیان مسلح توأم با سلطه‌ای سیاسی است که این توانایی را به او می‌دهد که همه چیز آن‌طور که او می‌خواهد پیش برود. بنابراین دولت ایران علیرغم تحریم و فشارهای بین‌المللی، در منطقه احساس پیروزی می‌کند و می‌خواهد که این پیروزی را هر جا که بخواهد به کار بگیرد.