حکومت دینی ایران در تنگنای خود مجال نزدیکی و تقارب نمیدهد زیرا اساساً قائم بر دشمنی با منطقه عربی و بهویژه سعودی است
امل عبدالعزیز الهزانی
سیاست معمولاً دچار تحول میشود اما ایدئولوژی در برابر تغییر بیشتر مقاومت میکند. این بدین معناست که وقتی ما روابط خود با ایران را خصمانه و دشمنانه میخوانیم به ایدئولوژی اشاره میکنیم و نیز به حکومت دینی که هر گونه نزدیکی دیدگاهها را ناممکن میکند زیرا اساساً قائم بر دشمنی با کل منطقه عربی و بهویژه سعودی است.
این دشمنی نیز همواره ادامه خواهد داشت ما دامی که انقلاب خمینی استمرار خواهد داشت و تمام تلاش خود را برای صدور انقلاب و گسیل کردن ارتش و مزدوران خود در منطقه بهکار میبرد. دشمنی ما با ایران روشن است، اما در خصوص دشمنی ایران و آمریکا چه میتوان گفت؟
برای ایالات متحده آمریکا ایدئولوژی ایران هر چه باشد مادامی که به منافع آمریکا ضرر نرساند، و تهدیدی بیواسطه یا باواسطه (تهدید همپیمانان خلیجی) ایجاد نکند، مهم نیست. در مقالهای در نیویورکتایمز، کارول ژاکومو، مینویسد که دشمنی ایران و آمریکا میتواند بهسر آید بهویژه که ایران تنها کشوری است که میتواند در منطقه نقش رهبری را ایفا کند و برای انجام این کار از موقعیت جغرافیایی لازم و ثروت کافی و منابع بشری برخوردار است، اما دخالتهای رژیم این کشور در لبنان، عراق، سوریه و یمن مانع ایفای چنین نقشی شدهاست. به عبارت دیگر این نویسنده میگوید: ایران رژیم خوبی دارد گرچه برخی کارهای بدی میکند. متشکر از چنین تاریخ شکافتنی.
این نویسنده تلاش میکند راه میانهای برگزیند و بر هر دو طرف انتقاد وارد کند: این آمریکا بود که با کودتای ۱۳۳۲ مصدق را برکنار کرد و از همان زمان مانع جدی برقراری حکومت دمکراتیک در ایران شد. این نویسنده ذکر کوتاهی آمریکا در حق ایران را ادامه میدهد و به سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرانی در خلیج عربی اشاره میکند. بهاختصار این نویسنده به رژیم ایران یادآوری میکند که اگر دخالتهای شما در لبنان، عراق و سوریه نبود، ایالات متحده و ایران دوست بودند. حقیقت این است که ما نیز بدین نتیجه رسیدیم و باز میگویم که اگر دخالتهای شرور و مجرمانه رژیم ایرانی نبود ما دشمنی ذاتی با آن نداشتیم.
البته باید دقت شود که این نویسنده نماینده گروهی از اهل قلم است که مخالف خروج ایالات متحده از توافقنامه هستهای با ایران بودند؛ و بر این عقیدهاند که فرصتدادن بیشتر به این توافق میتوانست موجب تغییر رفتار ایران در دراز مدت شود.
مشکل برخی از آمریکاییها در این است که خط قرمز موجود در رژیم ایران را، که خمینی در انقلاب ۵۷ ترسیم کرد، درک نمی کنند. اینها هنوز معتقدند که از راه این توافق میشد شخصیت خامنهای را تغییر داد و او را به یک گاندی جدید در منطقه بدل ساخت. در حالی که در دو سال عمل به برجام، هیچ نشانهای از تغییر رفتار ایران ملاحظه نشد.
در خصوص مقاله نیویورکتایمز باید بگوییم که اعتبار علمی و موضوعی چندانی ندارد زیرا از درک واقعیت بازمانده است و نشاندهنده بیخبری آمریکا از آنچه در منطقه میگذرد، است. برای مثال مایک پمپئو در منطقه خاورمیانه دیدارهای متعدد داشت و پس از آن برای برپایی یک پیمان خلیجی به انضمام مصر و اردن برای مواجهه با ایران سخن گفت. این ثابت میکند که او از اوضاع و پیچدگیهای منطقه بیخبر است. چگونه میتوان پیمانی برای مقابله با ایران با کشوری مانند قطر و عمان بست که روابط تاریخی با ایران دارند و قطر ایران را دولت خوبی میداند. این مسئول آمریکایی واقعیت را نمیبیند بلکه تنها آنچه را که دوست دارد میبیند.
هر چند منطقه ما دارای پیچدگیهای زیادی است و تنوع مذهبی و نژادی و عقایدی زیادی دارد اما فهم همه اینها نباید برای آمریکا سخت باشد که از جنگ نخست جهانی، از نزدیک تحولات و دگرگونیهای منطقه را دنبال میکند و از نزدیک در آنها دخالت دارد. از اینرو تکرار اسلوب رفتار آمریکا در منطقه بینتیجه خواهد ماند و تنها دوباره همان اشتباهات را تکرار خواهیم کرد.