لیبی یک قبیله واحد؟

هرج و مرج در لیبی

بلأخره ، پس از پیشنهاد فرستاده سازمان ملل به لیبی مبنی بر تشکیل دولت وحدت ملی که کشور را به سوی خارج شدن از هرج و مرج و کشتار داخلی سوق می دهد، در انتهای تونل بحران لیبی، چیزی شبیه نور پیدا شد.

هنوز معلوم نیست که آیا این توافق در حقیقت همان نور پایان تونل است که از مدت ها در انتظار آن بودیم، یا سرنوشت آن مانند دیگر تلاش هایی است که طرف های سیاسی و نظامی در لیبی، که منافعشان در هرج و مرج است، آن ها را با شکست روبه رو ساختند. هر چند نشانه های آن، با رد کردن طرح فرستاده سازمان ملل از سوی نیروهایی که طرابلس را در دست دارند، نمایان شده است. اما همان گونه که تجربیات سابق، مانند نزاعات دیگری در بوسنی و ایرلند شمالی، نشان می دهد،   تهیه پیش نویس توافق بخش آسان ماجرا است، اما  متقاعد کردن طرف های درگیر به نشستن در پشت میز بدون همراه داشتن سلاح، سخت ترین قسمت است.

بهار لیبی که منجر به سرنگونی قذافی شد، از حالت های بهار عربی بود که بیشترین شرط بندی بر آن ها می شد که بهترین ها خواهد بود. زیرا لیبی کشوری بود که در آن نزاعات فرقه ای وجود نداشت، و حل و فصل مسئله مناطق آسان بود، به خصوص وجود ثروت های نفتی ، و تعداد جمعیت محدود که اجازه  استاندارد زندگی نسبتا بالایی را می داد، تلاش های توسعه و بازسازی را تسهیل می کرد. اما بادها برخلاف جهت کشتی ها وزیدن گرفت. و پس از سرنگونی قذافی لیبی تکه تکه شد، و سلاح ها به سوی گروه های افراط گرا که از هرج و مرج استفاده کردند، سرازیر شد، و با فعالیت باندهای قاچاق مهاجر، نه تنها برای لیبی، بلکه برای کشورهای همسایه آن در بخش اروپایی دریای متوسط نیز به خطر بزرگی تبدیل شدند.

در بین کشورهای بهار عربی، لیبی و سوریه در باتلاق جنگ داخلی سقوط کردند، البته با تفاوت شرایط و میزان خسارت ها.  هر چند هر دو مورد آن ها شاهد نقطه فاصله و تحرکی بین المللی هستند، که یا اجازه مداخله خارجی را می دهد، یا همگان را به پای میز مذاکرات می نشاند.

جامعه بین الملل  با حمایت از پیشنهاد تشکیل دولت وحدت ملی در لیبی که تحت حمایت شورای امنیت است، دندان های خود را نشان داد و تهدید کرد که  کارشکنان را تحریم خواهد کرد. و اگر موفق شود بحران لیبی را حل کند، درب را به روی راه حل های مشابهی در سوریه خواهد گشود که با دخالت نظامی روسیه ، قواعد بازی در آن جا تغییر کرد.

تفاوت بین دو بحران این است که لیبی پس از کشته شدن قذافی، در حالتی از هرج و مرج و خلاء سیاسی قرار دارد و شبه نظامیان و نیروهای سیاسی وجود دارند که کمبود اسلحه ندارند، اما کسی نمی تواند بگوید که کنترل کل کشور را در دست دارد، و کسانی هستند که برای ترویج بی ثباتی، آن را تغذیه می کنند. اما در سوریه سر رژیم و ارگان های آن سقوط نکرده اند، اما قدرت و کنترل نظام تنها به یک سوم کشور محدود شده است، در حالی ما بقی آن بین گروه هایی از مخالفان مسلح، و شبه نظامیان فرقه ای و تکفیری تقسیم شده است، و با ناتوانی همه طرف ها در تحقق پیروزی کامل، وضعیت بدین صورت متوقف شده بود.

مداخله روسیه، قواعد بازی را در سوریه تغییر داد. همان طور که یک مسؤل اروپایی روز گذشته در حاشیه نشست های وزرای اتحادیه تصریح کرد که از مسکو خواسته شد که حملات خود را بر ضد مخالفان میانه رو متوقف کند اما شرط بندی میان تکرار تجربه افغانستان باز است، البته این بار در قلب خاورمیانه، یعنی در خطرناک ترین منطقه جهان، که تنش ها و جنگ های آن پایان نمی یابد.

در لیبی نیز، موضع گیری قاطع شورای امنیت، می تواند قواعد بازی را تغییر دهد و به جنگ نیابتی در خاک این کشور پایان دهد.

تقاطع موجود بین لیبی و سوریه، همه منطقه را تحت تأثیر قرار می دهد، اما سوریه خطرناک تر است، زیرا شرط بندی ها بر آن شدت گرفته است. روس ها در هوا با آمریکایی ها و فرانسوی ها و انگلیسی ها و ترک ها همراه هستند، در حالی که آمریکایی ها مخالفان را با موشک های جدید ضد تانک مجهز می کنند. اما آن چه در مورد منطقه مسلم است، این است که خاموش کردن آتش سوزی ها به نفع مردم آن است که در دوره دشواری قرار دارند که شبیه آغاز هزاره گذشته است، که نقشه های منطقه به  دست قدرت های خارجی ترسیم شد.