سربازان ارتش سوریه در بازررسی های محلی

سربازان ارتش سوریه در بازررسی های محلی

ژنرال لی شرط های ژنرال گرانت را پذیرفت و به او اجازه داده شد تا شمشیر و اسبش را به عنوان نمادها احترام به این توافقنامه که به جنگ داخلی بعد از ۴ سال پایان می داد، داشته باشد. در آن زمان، گرانت در این موضوع که اجازه داد تا رهبران ارتش متحد بدون برگزاری دادگاهی به خانه هایشان بروند مورد انتقاد قرار گرفت اما تاریخ به ما می گوید که تصمیم گرانت باعث تشویق نیروهای باقی ماننده ارتش متحد شد تا تسلیم شوند و به مصالحه تن دهند.

پیدا کردن نمونه ای اینچنینی در تاریخ جامعه عرب سخت است. ما به ندرت می توانیم در بین فرماندهان نظامی عرب کسی را پیدا کنیم که نیروهای خود را از انتقام و خشونت بیش از اندازه منصرف و حتی در زمان ضرورت گزینه تسلیم شدن را انتخاب کرده باشد.

«معمر قذافی» در حمله نظامی به چاد شکست خورد و به جای اینکه مصالحه را بپذیرد به دنبال تسویه حساب های جنگی رفت.

جنگ ایران و عراق ، نبردی پوچ بود که بیش از هشت سال طول کشید و در طی آن هیچ یک از طرفین قادر به دست یافتن به هیچ چیزی نبودند. با وجود امضای توافقنامه برای پایان جنگ، دو طرف از این موضوع به عنوان یک پیروزی برای گفتمان های رادیکال خود استفاده کردند.

«صدام حسین» در جنگ خلیج فارس در سال های ۹۱-۱۹۹۰ شکست خورد و مجبور به تسلیم در برابر نیروهای ائتلاف بین المللی شد. به هر حال او این نتیجه را به عنوان یک پیروزی که از آن با نام «مادر همه جنگ ها» یاد می کرد به حساب آورد اما در پی آن، مردم کشورش بیش از یک دهه در معرض تحریم های سخت قرار گرفتند.

ارتش عراق در پی حمله آمریکا در سال ۲۰۰۳ سقوط کرد و فرصت های ارزشمند برای تسلیم شدن از بین رفت، فرصت هایی که می توانست از رسوایی سیاست های رژیم بعث عراق که پیش گرفته بود جلوگیری کند. هزاران نفر از افسران رژیم بعثی با گزینه های مهاجرت و یا رفتن به زیر مجموعه گروه های تروریستی روبرو شدند.

سوریه امروز با چه چیزی روبرو است؟ چیزی که از آن به عنوان جنگ داخلی بین ارتش عربی سوریه و ارتش آزادی خواه سوریه نام برده می شود. این هم نمونه دیگری از جنگ های بیهوده و عبث است. رژیم بشار اسد از ارتش خود علیه مردم خود استفاده می کند و برافروختن آتش جنگ های داخلی و فرقه ای را مدیریت می کند. آنها بدون اینکه لحظه توقف کنند و از خود بپرسند : «آیا حفظ رژیم ارزش این همه قربانی را دارد؟» به کشتار ادامه می دهند.

یک سناریو بالقوه، خروج از نظام است اما هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهند اسد آمادگی این خروج را دارد و هیچ نشانی از فرار و تسلیم نظامی در سطح رهبران ارتش در سوریه مشاهده نمی شود. اما بعد از این همه خونریزی آیا ارتش سوریه می تواند باقی بماند؟

در این بین، بازیگردانی بین المللی نیز وجود دارند که در تلاش برای ترویج یک سناریو هستند که به موجب آن اسد قدرت را ترک می کند و ارتش در جای خود باقی بماند تا حکومت از سقوط نجات یابد چرا که ترس های روز افزون از جنگ فرقه ای بین سنی ها و علوی ها و نیز بخش های کردنشین وجود دارد.

فرار ژنرال مناف طلاس- یکی از چهره های نزدیک به رئیس جمهور- فرصتی را برای برخی احزاب عرب و بین المللی نمایان کرد تا شاید برای ارتش سوریه یک جایگزین موقت و قابل قبولی فراهم شود تا درگیری با رئیس جمهور اسد از طریق او ادامه پیدا کند. طلاس برای ارائه گفتمان جایگزین تلاش کرده است . او از ارتش سوریه خواسته است تا به درگیری ها پایان دهند و به دیدگاه های اعضای ارتش آزادی بخش سوریه احترام بگذارند اما گروهی اعتقاد دارند برای این کار بسیار دیر شده است. جنگجویان شورشی؛ کسانی که توانایی بی ثبات کردن نیروهای رژیم را داشته اند و به لحظه های پیروزی نزدیک شده اند –گرچه به نظر می رسد هنوز راه در پیش باشد- قادر نیستند که به صفوف ارتش بازگردند، ارتشی که در کنار رژیم در حال مبارزه کردن است. حتی شاخص هایی پیش بینی می کند که احتمالا در ماه های پیش رو جداشدگان از ارتش از افرادی که در استخدام این نهاد هستند پیشی می گیرد و این بدین معناست که ارتش دیگر نمایش دهنده همه اقشار جامعه سوریه نخواهد بود بلکه تنها محدود به جامعه علوی ها و سنی ها و ژنرال های مسیحی وفادار به اسد خواهد بود.

افرادی هستند که معتقدند، این بحران با مصالحه از سر گذرانده می شود گرچه ارتش در جنایت های جنگی دخالت کرده است. این ها کسانی هستند که استدلال می کنند، هنوز فرصت وجود دارد اما باید یک تصمیم قاطع از سوی رهبران ارتش برای پیوستن به قیام مردمی علیه رژیم اسد گرفته شود. همچنین افرادی هستند که نسبت به تجزیه ارتش یا درگیری در یک روند ضد بعثی بعد از سقوط رژیم هشدار می دهند. این موضوع شاید منجر به جنگ های بی پایان و فرقه ای در سوریه شود یعنی همان خطی که در عراق اتفاق افتاد. از این رو آنها معتقد به ضرورت روند انتقال قدرت به چهره های قابل قبول از هر دو سوی درگیر هستند : ارتش سوریه و انقلابیون. مقامات ایالات متحده فاش کردند که دولت اوباما به اپوزیسیون سوریه نسبت به عواقب مرخص کردن نیروهای امنیتی و سازمان های دولتی بشار اسد در زمانی که اگر رئیس جمهور به قتل برسد یا مجبور به کناره گیری از قدرت شود هشدار داده است چرا که آن ها باید از هرج و مرج و خلا قدرت جلوگیری کنند. یکی از مقامات آمریکایی اظهار کرد: «شما نمی توانید به سمت انحلال و ساقط کردن کامل سیستم بروید چرا که این موسسات نیاز به یک گذار سیاسی خواهند داشت. چیزی که شما نیاز دارید تا از تبدیل این کشور به یک سرنوشت بعثی دیگر جلوگیری کنید. » ( هشدار کاخ سفید به شورشیان سویه ای؛ جلوگیری از تکرار اشتباهات در عراق، واشینگتن پست، ۲۹ جولای ۲۰۱۲)

در اینجا به نظر می رسد که قیام سوریه با یک سوال مهم روبرو است: آیا شما راه بخشش و آشتی را انتخاب می کنید یا راه انتقام مورد نظر است؟ هیچ فردی به این سوال پاسخ نداده است چراکه اپوزیسیون سوریه گرچه در شورای ملی سوریه و ارتش آزادیبخش حضور دارند اما هنوز بین آن ها گسست است و به نظر می رسد برنامه شفافی برای انتقال قدرت ندارند.

به نظر من ، راه حل در دستان ارتش سوریه است. اگر آن ها تصمیم بگیرند که از شر اسد خلاص شوند، می توانند به قیام و شرکت در فرآیند انتقالی بپیوندند اما با گذشت هر روز این شانس برای ارتش به عنوان یک نهاد اجتماعی برای پیوستن به این قیام کاهش پیدا می کند. ارتش شاید به جایی برسد که بدون رهبری در رخدادهایی مانند کشته شدن یا فرار اسد قرار گیرد و در آن زمان باید به طور رسمی خود را تسلیم قیام مردم کند. در این مورد ، نظامی ها می توانند به طور نمادین از مسئولیت اتفاق ها شانه خالی کنند و در زمان انتقال قدرت زنده بمانند . این موضوع حتی می توانند در بازگرداندن انسجام به ملت نقش مهمی را بازی کند.

اولیسز اس گرانت یک بار گفت: «اگر فردی در اطلاعات بنده وار از قوانین به جنگی بپردازد، شکست خواهد خورد.»