دو پناهنده در حال کشیدن یک قایق حامل پناهندگان سوری و افغانی که از ترکیه به سواحل جزیره لیسبوس یونان رسیده اند – عکس از آسوشیتد پرس

دو پناهنده در حال کشیدن یک قایق حامل پناهندگان سوری و افغانی که از ترکیه به سواحل جزیره لیسبوس یونان رسیده اند – عکس از آسوشیتد پرس

زندگی دو نفر از یک زندگی فاجعه آمیز به فرصتی شاد تبدیل شد. احمد السقا، نوجوان سودانی، که پس از مخمصه دستگیر شدن به ظن تروریسم،  اینک در حال بهره مندی از یک زندگی تشریفاتی به همراه کسانی است که در کنار او بودند. تا جایی که حتی باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده به او پیام داد «احمد در کاخ سفید به ملاقات ما بیا». و برای اظهار همبستگی با او بر علیه نگرش نژاد پرستانه مدرسه اش که سریعاً او را متهم کرده بود که ساعتی که ساخته ، بمبی «داعشی» است، دعوت نامه ها و مشاغل بسیاری به سوی او سرازیر شد.

اسامه عبد المحسن، پناهنده سوری که در تلوزیون ها ظاهر شد که برای عبور با هزاران نفر از مردمی که به سوی اروپا در حال فرار از مرگ هستند با خانواده اش در تلاش است. دنیا او را در حال فرار از پلیس دید در حالی که یک خانم روزنامه نگار شرور به او لگد زد و او را به زمین انداخت، ناگهان در این ساعت های بی رحمانه درب های آسمان به روی او گشوده شد و رئال مادرید، مهم ترین باشگاه فوتبال در جهان، با او همدری کرد و برای او دعوت نامه ای فرستاد تا به او بگوید که دربهای باشگاه به روی او باز است تا به عنوان یک مربی به آن ها بپیوندد.

زندگی ممکن است در لحظه ای خائنانه، بی رحم باشد، اما بسیاری از مردم خوب در دنیا وجود دارند. کسانی را که اینک در جستجوی یک خیمه و یا یک وعده غذایی می بینیم، در روز گذشته جزو مردم عادی بودند که در زندگی نیازمند نبودند. در خانه های خود از زندگی عادی برخوردار بودند و مشاغل خود را داشتند، تا این که به علت جنگ ها و هرج و مرج، دنیا بر آن ها تیره و تار شد. در میان کسانی که در قایق ها و دروازه های مرزی می بینیم، پزشک، مهندس و اساتید دانشگاهی وجود دارد که در زندگی خود و برای تأمین آینده خود و خانواده هایشان هر کاری که از دستشان بر می آمد کرده بودند. اما زندگی فراز و نشیب دارد. در این جا مردمانی را می بینیم که قلب هایشان از هر چیزی که می توان توصیف و یا رتبه بندی کرد، بزرگ تر است. این مردم خوب کاملاً غریبه هستند. نه آوارگان را می شناسند و نه زبان آن ها را می دانند و نه با دین آن ها آشنایی دارند. با این حال خانه ها و قلب های خود را به روی آنان می گشایند. غذا و پس انداز خود را با آوارگان به اشتراک می گذارند. این انسانیت عظیم، و عشق بی قید و شرط، فرهنگ شرارت و افراد شرور از تروریست هایی که به نام دین و نژاد و تاریخ و سیاست کشتار می کنند را به چالش می کشد.

داستان ها و اعمال بسیاری از افراد خوب و خیر خواهی را که نمی شناسیم، و هیچ کس هم نمی شناسد تا از آن ها تشکر کند، باعث تحریک احساسات و احترام و قدردانی می شوند. پل رانزایمر، یکی از روزنامه نگاران آلمانی داوطلب شد با پناهندگان همراه شود. با آن ها زندگی کرد و از روزهای خطرناک قایق سواری، تا عبور به همراه آن ها از طریق مرزها را تجربه کرد و داستان های یک به یک آن ها را برای خوانندگان روزنامه «بیلد» نقل کرد. از حساب کاربری خود در توییتر استفاده کرد تا ویدیوهایی که از پناهندگانی که درباره خود سخن می گویند را به نمایش بگذارد، تا به مردم بفهماند که آن ها تنها مشتی تصویر و اخبار و آمار و ارقام نیستند بلکه انسان هایی واقعی هستند. ویدیوهای او با استقبال هزاران نفر مواجه شد که برای سرپناه دادن و کمک به پناهندگان ابراز علاقمندی کردند.

درس عبرت گرفتن تنها در جنبه های بد نیست. مسئله معلمی نیست که از احمد نوجوان سودانی شکایت کرد و از پلیس خواست تا او را بازداشت کند، بلکه مسئله، هزاران آمریکایی است که بدون این که مجبور باشند همبستگی خود را با او نشان دادند. آن هم  در یک بیان دسته جمعی که عدم اعتماد و نژاد پرستی را رد می کند. درس عبرت ، از آن خانم روزنامه نگار نیست که احمد، پناهنده سوری را لگد زد در حالی که او کودک خود را در بغل داشت تا پلیس او را دستگیر کند، بلکه عبرت گرفتن از آن روزنامه نگار آلمانی است که با صدها پناهنده همراه شد و درد و رنج آن ها را نقل کرد و آن ها را در گرفتاری هایشان کمک کرد.