ملک سلمان به هنگام دیدار با باراک اوباما در دفتر وی در کاخ سفید – عکس از آسوشیتد پرس

ملک سلمان به هنگام دیدار با باراک اوباما در دفتر وی در کاخ سفید – عکس از آسوشیتد پرس

چون که حتی ائتلاف های سیاسی تاریخ انقضا دارند و پس از آن کم کم شروع به محو شدن می کنند، به همین علت عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا تنها بر روابط ممتازی که هفتاد سال طول کشیده است، و عمر این اتحاد تاریخی است، تکیه نکردند، بلکه مفهوم نوآورانه ای تاسیس کردند که به این اتحاد اجازه می دهد تا برای دهه های آینده، ایستادگی کند، بدون این که موضع گیری های سیاسی دو کشور بر آن تأثیر منفی بگذارد، و این امر باعث تغییر شکل روابط مطابق با مبنای جدیدی شد که «مشارکت استراتژیک جدید قرن بیست و یکم» نام گرفت. شاید این معادله ناگهانی که در بیانیه پایانی سفر ملک سلمان بن عبد العزیز پادشاه عربستان سعودی به واشنگتن آمده بود، و مذاکراتی که با پرزیدنت باراک اوباما انجام داد، در آینده از رابطه بین ریاض و واشنگتن از افتادن در تله تفاوت ها و اختلافات سیاسی، که محال است در تمام جزئیات با هم مطابقت داشته باشند، حفاظت کند.

سیاست خارجی عربستان سعودی در دوران جدید خود، که ملک سلمان بن عبد العزیز آن را رهبری می کند، بر این امر تمرکز دارد که توسعه روابط با دیگر کشورها، تنها به دروازه راهروهای سیاسی که نگرش متغیری دارند محدود نشود، بلکه بر منافع اقتصادی تمرکز می کند که ممکن است در باز کردن چشم اندازی نوآورانه، یک چراغ جادو داشته باشند. این قانون طلایی از آن جا سرچشمه می گیرد که موضع گیری های مختلف سیاسی، یا حتی اختلافات عمیق، نباید بر اتحاد تأثیر منفی بگذارند، بلکه دو طرف باید مطمئن باشند که حصاری آهنین روابط آن ها را از آسیب پذیری و تنش محافظت می کند، آن هم به وسیله منافعی که هیچ کدام از طرفین نمی توانند آن ها را قربانی کنند. در روابط با کشوری مانند ایالات متحده، عربستان سعودی به وضوح می گوید که پایه و اساس ائتلاف تغییر نمی کند، اما ابزار آن به نو آوری، به روز رسانی و توسعه نیاز دارد.

عربستان سعودی، به همان اندازه که به تحکیم روابط خود با ایالات متحده علاقمند است و اهمیتی می دهدد، و در انتخاب واشنگتن به عنوان اولین ایستگاه برای سفرهای خارجی ملک سلمان نمودار شد، نمی تواند به راحتی از کشوری که نقشی اساسی در ثبات منطقه دارد، دست بکشد، در عین حال واشنگتن به خوبی آگاه است که بدون ریاض، جنگ با تروریسم بیهوده است. عربستان سعودی ثابت کرد که تنها کشوری در منطقه است که بیش از چند دهه، و از زمان تأسیس آن، بر همان سیاست های خود گام بر می دارد. ابزارهای سیاست خارجی آن تغییر کرد، اما اصول آن همان گونه که ملک عبد العزیز، پادشاه فقید این کشور، آن را پایه گذاری کرد، ثابت باقی ماند، و این امر به سیاست ها آن قدرت می دهد که در اغلب مواقع قدرت و اعتبار موضع گیری های آن را در دراز مدت نشان داده است. لازم به ذکر نیست که عربستان سعودی هرگز به ماجراهای سیاسی که عقلانیت شناخته شده آن را تضعیف می کند وارد نشد. علاوه بر همه این ها، جهان، به خصوص در میان «بهار عربی» می بیند که ریاض پایتختی است که بیشترین ثبات و نفوذ را در منطقه دارد. و در نهایت اتحاد با عربستان سعودی برای متحدان یک منفعت است، همان گونه که برای خود عربستان نیز منفعت است.

در واشنگتن، خبرنگار «بی بی سی» از من پرسید: « ریاض برای مقابله با ایران بدون ایالات متحده چه کار خواهد کرد»؟

پاسخ دادم: عربستان سعودی قادر به متوقف کردن توسعه طلبی ایران است، و به واشنگتن نیازی ندارد، و توانایی های عربستان سعودی، که از نظر سیاسی و اقتصادی و نظامی در منطقه کشور بزرگی محسوب می شود، برای انجام وظایف و حفاظت از تمامیت ارضی و امنیت شهروندان خود، و ارتباط دادن این توانایی ها به ایالات متحده یا غیر از آن، امری بیهوده است. همان گونه که در یمن انجام داد و طی ۲۴ ساعت ائتلافی بین المللی تشکیل داد، و در صورتی که ایران متهور شد، و کار خود را در یمن تکرار کرد، از انجام مجدد چنین کاری ناتوان نخواهد بود.

ریاض از متحد بزرگ خود انتظار ندارد که به او پاداش های تشویقی و یا مزایایی بدهد که سزاوار آن نیست.

اطراف متحد وظایف و واجباتی دارند که باید به آن ها پایبند باشند، با توجه به این اصل روابط تقویت می شود، و کنار گذاشتن آن، باعث تضعیف اتحاد می شود. ملک سلمان از واشنگتن، یک مشارکت استراتژیک تأسیس کرد که ائتلاف قدیمی را مجدداً با روشی جدید محکم می کند، و با توجه به تغییراتی که در انتخابات آینده در کاخ سفید رخ خواهد داد، و مطابق با اصل جدید، رئیس جمهور آینده هر کسی که باشد، از دستاوردهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی که از عربستان سعودی آمده است و به آن می رود، غافل نخواهد شد.