حسن روحانی رئیس جمهور ایران و فلیپ هاموند وزیر خارجه انگلیس

حسن روحانی رئیس جمهور ایران و فلیپ هاموند وزیر خارجه انگلیس

به یک سری از گفت و گوهای تلوزیونی که عواقب ناشی از توافق هسته ای با ایران را دنبال می کردند گوش دادم، اکثر آن ها خوش بین هستند که دوران رویارویی به پایان خواهد رسید، و برخی آن را مانند گشودگی بر چین در دهه هفتاد در نظر گرفتند و این که چگونه دولت سخت گیر کمونیستی به نظامی نرم و دوست ایالات متحده تبدیل شد، با وجود این که نظام آن کشور تغییر نکرد.

خواندن آینده فقط یک حدس باقی می ماند، و برخی از آن ها تنها آرزو است. بسیاری ها واقعاً آرزو دارند که ایران به نحو بهتری تغییر کند، یک چین جدید شود، و کشوری شود که به جهان صلح و دوستی بیفزاید.

می توان حدس و گمان آن ها را باور کرد که ایران به سوی بهتر تغییر کند، و به کشوری تبدیل شود که به رشد و نوآوری اهمیت دهد، و در علم و اقتصاد و گردشگری با کشورهای منطقه و جهان رقابت کند. اما این احتمال در گرو تفکر رهبران ایران است که دولت خود را بر ضد مفاهیم نوسازی راه اندازی کردند. در میان رهبران اولیه ایران پس از انقلاب کسانی بودند که مدرنیزاسیون، توسعه نظام و تبدیل شدن به ایرانی جدید را خواستار شدند. اما این ها به زودی نبرد را باختند و پایان برخی از آن ها اعدام بود. برخی از آن ها هم بر این اساس که به اصول انقلاب خیانت کردند بازنشست شدند، زیرا آن ها گفته بودند که با انقلاب دولتی خواهند ساخت که شباهتی به دولت شاه، که به نوسازی و توسعه افتخار می کرد، نداشته باشد.

این در زمان سابق اتفاق افتاد، و انزوا به افراطی ها کمک کرد تا حکومت را به دست گیرند و آن را بر اساس مفاهیم خود، که بر ضد روابط با غرب و بر ضد نوسازی بود، کشور را مدیریت کنند. در اطراف مردم ایران حصاری بلند کشیدند، به طوری که برای برخی از آن ها جز سفرهای کوتاه به شهرهایی که با شهرهای آن ها تفاوت داشت، مانند دبی و آنکارا، چیزی نماند.

اگر مقامات ایرانی تصمیم گرفتند که با اجازه دادن به شهروندان برای سفر به خارج، و اجازه دادن به خارجی ها برای سفر به ایران و کار کردن در آن، بر جهان گشوده شوند، تغییر مورد انتظار احتمالاً رخ خواهد داد، هر چند تغییر دهه ها طول خواهد کشید، و آن طور که برخی ها تصور می کنند یک یا دو سال نخواهد بود.

برخی ها هم بر این اساس که ایران کشوری است که بیشتر جمعیت آن فقیر هستند و شهرستانهای آن در صدر بدبختی هستند و تحریم های طولانی آن ها را از وسایل سرگرمی محروم کرده بود، بر تأثیرات فراوانی اقتصادی وعده داده شده پس از گشودگی شرط بندی کردند، و این که چگونه رفتار جامعه و رهبران آن را تغییر خواهد داد.

واقعیت این است که فراوانی پول و زندگی مادی، لزوماً جامعه را به سوی بهتر تغییر نمی دهد. فراوانی پول ممکن است بر خلاف مفهوم رایج آن که باعث تمدن و تغییر سریع می شود، باعث افراط گرایی سیاسی و اجتماعی و دینی شود. مثال های زنده زیادی در جوامع اسلامی در این مورد داریم، به طوری که منابع بزرگ مالی به عوامل افراط گرایی و زیاده روی تبدیل شدند، که از افراط گرایی زمان فقر فراتر رفت. دیدیم که پول باعث افزایش افراط گرایی و سیطره روحانیون می شود.

برای ما که در منطقه هستیم مهم نیست که ایرانیان چگونه امور روزانه خود را اداره می کنند، و به هیچ وجه حق نداریم که چگونگی رفتار با بازده قرارداد هسته ای و یا درآمد های جدید از همکاری با غرب را به آن ها دیکته کنیم. ما آخرین کسی هستیم که درباره گشودگی و سرمایه گذاری درآمدهای نفتی سخنرانی می کنیم. ما قبل از آنها تجربه ثروت نفتی را گذراندیم، و آن را بد مدیریت کردیم، و زندگی اجتماعی ما و مفاهیم ما درباره توسعه و پیشرفت تحریف شد. بین رویاها و توهمات، آن چه که از برداشت های آمریکایی درباره مرحله پس از توافق هسته ای با ایران، و برداشته شدن تحریم ها برای ما مهم است، سیاست خارجی و مدیریت روابط با آن در خصوص مسائل ما است. رژیم ایران میلیاردها دلار در پروژه های سیاسی در خاورمیانه حیف و میل کرد، آن هم تحت سیاست صریح و روشنی که عنوان آن صدور انقلاب و تحمیل الگوی ایران بر بقیه کشورها است، که هنوز هم به آن ادامه می دهد. این تنها مشکل بین ما و تهران است؛ که به منبع غمی دائمی برای تمامی کشورهای منطقه، و منبع هرج و مرج و جنگ تبدیل شد. آیا توافق و گشودگی خواهد توانست این رفتار و این سیاست را تغییر دهد؟ به صراحت شک و تردید ما زیاد است.