ملک سلمان بن عبدالعزیز پادشاه عربستان به هنگام استقبال از باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در ریاض (عکس از : بندر الجلعود)

ملک سلمان بن عبدالعزیز پادشاه عربستان به هنگام استقبال از باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در ریاض (عکس از : بندر الجلعود)

پس از آن که دولت آمریکا با رژیم ایران درباره برنامه هسته ای این کشور ، توافقی را امضا کرد، که باعث پایان دادن به تحریم ها و گشودگی ایران می شود، برخی ها این را موضعی پست از سوی واشنگتن در قبال متحدان قدیمی خود دانستند که در طول بیش از پنج دهه به او وفادار بودند. و برخی ها این موضع گیری را شایسته بازنگری در روابط دانستند.

روابط بین عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیجی با ایالات متحده، روابطی عادی نیست، بلکه به طور یقین بهترین دیپلماسی می باشد که منطقه ما تا به حال تولید کرده است، و هر کس ایستگاه ها، و دستاوردهای آن را نشناسد، نمی تواند آن را ارزش یابی کند و اطلاع چندانی از سیاست ندارد. روابط معمولا در چارچوب منافع، و احترام به اساس نامه ها برپا می شوند و باید از افسانه تئوری های توطئه بیرون بیایند، و بیش از حد تحمل، و آن چه متعهد به آن شدند، نباید چیزی به آن ها تحمیل شود. زیرا روابط بر اساس منافع و احترام گذاشتن به توافق نامه ها، از جمله توافق نامه های غیر مکتوب، ساخته می شوند. روابط با واشنگتن دارای ارتباطات ملی یا دینی و عاطفی نیست. ستون آن بر اساس نفت، تجارت و توافق سیاسی در بسیاری از مسائل، البته نه همه آن ها، می باشد. و اختلاف بین دو طرف وجود داشته و ادامه خواهد داشت، زیرا روابط کاملاً همسان نیست، به طوری که مشابه روابط با بریتانیا نیست، اما بهتر از روابط با برخی از کشورهای عربی و اسلامی است.

آمریکاییها کشف کردند که کشورهای خلیجی، کشورهای با ثباتی هستند و به توافق نامه ها متعهد می باشند. بر خلاف کشورهایی مانند لیبی و ایران که بی ثبات و خصمانه هستند. آن ها با خلیجی ها در مورد بیشتر مسائل اتفاق نظر دارند، و لیست بلندی از تاریخ مناسبات و مسائل بین آن ها در این باره وجود دارد. حتی هنگامی که عربستانی ها درباره مسائل استراتژیکی مانند پایان دادن به سلطه شرکات های آمریکایی بر شرکت نفت «آرامکو»، با آمریکایی ها دچار اختلاف شدند، این اختلاف به روشی دوستانه و آرام، میان دو طرف حل و فصل شد. برعکس نفت ایران و لیبی و عراق که به علت ضعف مدیریت منازعات، برای چندین دهه رنج برد.

اگر این رابطه را در چارچوب خود قرار دادیم، همان طور که ملک عبد العزیز و پرزیدنت آیزنهاور در سال ۱۹۴۵ بر متن ناو ویرانگر «کوئینسی»، آن را پایه گذاری کردند، فواید آن در تمامی بحران هایی که تا به امروز بر ما گذشت را خواهیم دید، با توجه به این که روابط با واشنگتن قدیمی است و از زمان جنگ جهانی اول بود، اما آمریکاییها آن زمان تمایلی به شرکت در فعالیت سیاسی و نظامی در خارج از قاره خود نداشتند و میدان را برای قدرت های اروپایی ترک کرده بودند. کشورهای خلیج، با همکاری ایالات متحده، از دهه پنجاه تمامی سختی ها را پشت سر گذاشتند. با توسعه طلبی جمال عبد الناصر در دهه شصت مقابله کردند، در دهه هفتاد با گسترش بعثی عراق مواجهه کردند، توسعه طلبی ایران در دهه هشتاد و حمله عراق در دهه نود را پشت سر گذاشتند و با تهدیدهای ایران در آغاز قرن جدید مقابله کردند. عبور از این گونه خطرات بدون ائتلاف با قدرت های بزرگ بر کشورها سخت خواهد بود، به خصوص که این خطرات در زمان جنگ سرد با ائتلاف های بین المللی بزرگی مرتبط بود. تصادفی نیست که کشورهایی که هنوز روی پای خود ایستاده اند در سیاست های خود مشابه هستند و البته در اتحاد خود هم تشابه دارند. مانند کشورهای خلیج و اردن و مغرب. به استثنای الجزایر، تمامی رژیم های دیگر سرنگون شدند یا به طور کلی تغییر یافتند.

این از نقطه نظر سیاسی بود. و اما در زمینه اقتصادی نیز وضعیت مشابه است. این تصادفی نیست که کشورهای خلیجی روزانه ۱۵ میلیون بشکه نفت تولید می کنند، در حالی که ایران، با وجود تمامی تلاش ها و کمک گرفتن از روسی ها و چینی ها در مدت سی سال در تولید بیش از ۳ میلیون بشکه نفت ناتوان ماند. ایران شکست خورد زیرا ایالات متحده حاضر به دادن تکنولوژی و مهارت فنی به ایران نشد، با وجود این که توپوگرافی ایران با همسایگان خلیجی او مشابه بود. ایران پس از عربستان سعودی دارای دومین ذخایر بزرگ نفتی در خاورمیانه است. همچنین عراق که در رتبه سوم است، و شاید هم در مقام اول است اما به علت درگیری های این کشور با غرب و ائتلاف با شرق در توسعه صنعت نفت خود شکست خورده است.

تمامی این ها از نتایج روابط سیاسی است و نه تنها از معاملات تجاری مستقل.

البته همیشه بین دو گروه خلیجی و آمریکایی اختلافاتی درباره برخی مسائل وجود داشت که برجسته ترین آن ها قضیه فلسطین است. این یک اشکال قابل توجه بود ، اما اجازه داده نشد که تمامی رابطه را بر هم بزند. آن ها آگاهی داشتند که تمامی عرب هایی که با اتحاد جماهیر شوری ائتلاف کردند از پس آن به هیچ حق و حقوق و یا سرزمین و یا پیروزی دست نیافتند. اختلافات دیگری هم بود که اکثر آن ها موقتی و زمانی بود. به طور مثال، عربستان سعودی در سال ۲۰۰۱ به آمریکا اجازه نداد از خاک خود برای حمله به افغانستان استفاده کند، در حالی که ایران پذیرفت. در همان زمان عربستان سعودی مهم ترین کشوری بود که به آمریکاییها کمک کرد و به آن ها اطلاعات داد تا سازمان القاعده را در قرن گذشته دنبال کنند.

در حال حاضر، بین کشورهای خلیج و ایالات متحده در یک اردوگاه اختلاف وجود دارد، که درباره توافق غرب با ایران است. و این بدترین اختلاف در تاریخ دو طرف می باشد. با این حال این اختلاف به سطحی نخواهد رسید که منجر به قطعی روابط شود و یا ائتلاف را تغییر دهد، لااقل این درک شخصی من است. کسانی که درباره روابطه به طور کلی با بدی و یا اظهار تأسف نوشتند، به آن چه دورتر از این بحران است نمی نگرند، که به طور یقین برای اصلاح آن به تلاش قابل توجه دیپلماتیک نیاز است. این اولین بار نیست که دولت آمریکا در خصوص منطقه تصمیم هایی اتخاذ می کند که با ریاض همسو نمی باشد، و این امر با توجه به منافع دیگر هر کشوری، امری طبیعی است.