سکوی نفتی در شمال تنگه هرمز

سکوی نفتی در شمال تنگه هرمز

هم دنیا و هم دولت ایران به خوبی می‌دانند اگر ایران این تنگه را ببندد، امکان صادرات نفت را از خود نیز سلب خواهد ساخت. بدون فروش نفت، ایران قادر به تامین نیازهای مالی خود نخواهد بود و چنین امری ممکن است فروپاشی اقتصاد آن کشور را به دنبال داشته باشد. بستن تنگه هرمز می‌تواند بیش از هر تحریم دیگری که اوباما می‌توانست بر ایران اعمال کند، به این کشور لطمه وارد کند، بنابراین چرا ایران باید چنین ریسکی را بپذیرد؟

بحران از ۲۷ دسامبر آغاز شد، وقتی که دریاسالار حبیب الله سیّاری فرمانده نیروی دریایی ایران به آمریکا و اتحادیه اروپا هشدار داد اگر آنها به تهدیدات خود مبنی بر تحریم نفتی ایران ادامه داده و خریداران نفت ایران را جریمه نمایند (آنطور که مصوبه اتحادیه اروپا پیشنهاد می دهد)، ایران تنگه هرمز را خواهد بست. تنگه ای که سایروس ونس، وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده از آن با عنوان “شاهرگ گردن غرب” یاد کرده است.

از زمان این تهدید اولیه، جنگ لفظی میان آمریکا و ایران بر روی این آبراه درگرفته است و سرلشکر عطاالله صالحی فرمانده کل ارتش ایران به نیروی دریایی آمریکا هشدار داد گروه ناو هواپیمابری که به تازگی – تحت فرماندهی ناو جان دی. استنیس – از تنگه خارج شده بود نباید به خلیج فارس باز گردد. صالحی در ادامه اظهارات خود افزود: “ایران تذکر خود را تکرار نخواهد کرد … ناو دشمن به دلیل مانور [نظامی] به دریای عمان رفته است. من به ناو آمریکایی توصیه و تاکید می کنم به خلیج فارس برنگردد… ما عادت نداریم یک تذکر را بیش از یک بار تکرار کنیم.”

سپس، دو روز بعد در اتفاقی طعنه آمیز، گروه ناو استنیس سیزده ماهیگیر ایرانی را از چنگ دزدان دریایی سومالی طی حرکتی بزرگ منشانه و توام با حسن نیت نجات دادند. یک روز بعد، وزیر امور خارجه ایران طی حرکتی بی‌سابقه از ایالات متحده به سبب نجات ملوانان قدرانی کرد، تنها با نیت اینکه به نوعی با اظهار نظر سپاه پاسداران که این حرکت را یک سناریوی هالیوودی تبلیغاتی خوانده بودند، مخالفت کرده باشد. همین اواخر، در تاریخ ۱۰ ژانویه (۲۰ دی)، یک شناور یگان گارد ساحلی آمریکا که در آب‌های عراق در شمال خلیج فارس حضور داشت، گروهی دیگر از ملوانان ایرانی که لنج آنها دچار آبگرفتگی و غرق شده بود را نجات داد. و کماکان، علیرغم این همه ابراز حسن نیت از سوی آمریکایی‌ها، دولت ایران به مواضع تند و تیز خود در رسانه‌ها ادامه می‌دهد.

هر چه صادرات نفت خلیج فارس از طریق تنگه هرمز برای اقتصادهای اروپا و آسیا حیاتی است، اهمیت آن برای اقتصاد ایران نیز به همان اندازه است – این کشور نزدیک به ۲٫۶ میلیون بشکه در روز نفت صادر می‌کند – بخش غالب آن در سکوی نفتی جزیره خارک در آب‌های شمالی خلیج فارس بارگیری و از طریق تنگه هرمز به بازارهای خارجی انتقال می‌یابد.

این موضوع به نوبه خود احتمال اینکه ایران به تهدید خود در بستن آبراه هرمز رو بیاورد را کاهش می‌دهد، زیرا چنین تصمیمی توانایی ایران بر صادرات نفت خود را به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد و به اقتصاد آن کشور که پیش از این در نتیجه مواجهه با تحریم‌های سنگین تضعیف شده است، لطمه وارد خواهد ساخت.

تهدید به بستن تنگه هرمز تهدید تاکتیک تازه‌ای از سوی ایران نیست. حین جنگ ایران و عراق (۸۸-۱۹۸۰) ایران به کرات تهدید به بستن تنگه بر روی کشتی‌های بین‌المللی می‌کرد و از آن به عنوان اهرم فشار بر کشورهای حوزه خلیج فارس – به ویژه کویت، بحرین، قطر و امارات متحده عربی – جهت متوقف ساختن حمایت‌ها و پشتیبانی‌های آن‌ها از عراق استفاده می‌نمود.
ایران هرگز به تهدید خود جامه عمل نپوشاند و دلیل آن هم این است که نمی‌توانست از یکی از گزینه‌های اصلی کسب درآمد خود چشم بپوشاند، به ویژه از زمانی که اقتصاد ایران به واسطه تحریم‌های آمریکایی ناشی از بحران گروگانگیری ۸۰-۱۹۷۹ مختل شده است.

در یک رویداد نادر در آگوست ۱۹۸۳ (مرداد ۱۳۶۲)، وقتی عراق اعلام کرد در پی آن است تا جنگ را به خلیج فارس بکشاند، رژیم ایران با تهدید به بستن کانال استراتژیک هرمز به تهدیدات آن واکنش نشان داد که وعده‌های مطرح شده در اوایل جنگ مبنی بر باز نگه داشتن تنگه را نقض می‌کرد.

ادگار اُ.بالانس (Edgar O’Ballance) روزنامه‌نگار و چهره آکادمیک بر این باور است ایران بیش از یک روش جهت بستن این آبراه در اختیار دارد. نخست این‌ که می‌تواند تاکتیکی که در اصطلاح دیواره آتش خوانده می‌شود را پیش گیرد، که به موجب آن هر نوع شناور غیرمجاز که قصد عبور از میان جزایر ایرانی در تنگه را دارد، زیر آتش قرار دهد. ایران می‌تواند کشتی‌هایی که از تنگه عبور می‌کنند را از طریق توپخانه‌های مستقر در جزایر یا از طریق هوا زیر آتش بگیرد. در رابطه با عملی بودن این گزینه، تغییراتی را از سال ۱۹۸۳ شاهد بوده‌ایم. کما این که قدرت نظامی ایران افزایش یافته است، به ویژه توانایی‌های بالستیکی و موشک‌های کروز آن در سال‌های اخیر به نحو قابل توجهی توسعه یافته است. بی‌تردید گزینه دیواره آتش بهترین شانس ایران برای بستن تنگه هرمز و کنترل حمل و نقل دریایی خواهد بود. این روش به ایران امکان خواهد داد به صادرات نفت خود از طریق آبراه ادامه دهد و در عین حال از صادرات کشورهای حوزه خلیج فارس (و عراق) ممانعت به عمل آورد. اما در حالیکه به نظر می رسد این بهترین گزینه پیش روی ایران است، توانایی نیروی دریایی آمریکا به مراتب بیشتر از آن است که نتواند تسهیلات نظامی ایران در اطراف تنگه را از کار بیندازد.

دومین گزینه پیش روی ایران نیز به دهه ۱۹۸۰ باز می گردد، زمانی که ایران به مین گذاری تنگه هرمز روی آورد. هرچند این اقدام به طور قطع کشتیرانی بین‌المللی از طریق تنگه را کند خواهد ساخت، اما روی هم رفته موفق به متوقف ساختن آن نخواهد شد. آمریکا قادر است – کما اینکه در سال های ۸۸-۱۹۸۷ انجام داد – عملیات مین روبی را انجام داده و یک سیستم بدرقه کشتی به اجرا گذارد که در نتیجه آن از اثربخشی مین گذاری کاسته خواهد شد. در عین حال، ایران با مین گذاری تنگه، کشتی‌های خود را نیز در معرض خطر قرار خواهد داد چرا که این کشتی‌ها نیز به همان میزان کشتی‌های دیگر نسبت به انفجار مین حساس هستند. در نتیجه، توانایی خود ایران نیز برای صادرات نفت محدود خواهد شد.

و در نهایت، اُ.بالانس پیشنهاد می دهد که ایران می‌تواند یک تانکر عظیم را در میانه آبراه باریک غرق کند و به این ترتیب از عبور هر نوع کشتی دیگر ممانعت به عمل آورد. در ظاهر این گزینه یکی از معدود راه‌هایی است که با به کار بردن آن ایران می‌تواند تنگه را برای مدت زمان طولانی بسته نگه دارد، اما در بررسی دقیقتر به نظر می‌رسد مسیر ترانزیتی اصلی تنگه عمیق‌تر از آن است که چنین تاکتیکی جهت بستن آبراه موثر واقع شود، هر چند می‌تواند اثری بازدارنده داشته باشد.

یک رویه محتمل‌تر برای ایران این است که مطابق با نظر چهره آکادمیک آمریکایی گری سیک (Gary Sick) از موشک‌های بالستیک خود جهت حمله به سکوهای بارگیری نفت کشورهای حاشیه خلیج استفاده نماید. در حالیکه این گزینه بی تردید در مختل سازی صادرات منابع نفتی به کشورهای غربی موثر واقع خواهد شد – نیازی به گفتن نیست که بازارهای جهانی نفت از قبل متزلزل را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد – چنین اقدامی به احتمال قریب به یقین زمینه ساز جنگی منطقه‌ای با احتمال بالای مداخله خارجی (یعنی آمریکا) خواهد بود.

مجله خبری اکونومیست در شماره اخیر خود در رابطه با احتمال و امکان اینکه ایران بتواند بر قابلیت های جنگی نامتعارف خود و بویژه استفاده از قایق های تندرو مجهز به موشک های کروز ضد-کشتی و همینطور ناوگان زیردریایی های کوچک و هواپیماهای جنگی بدون خلبان رو به پیشرفت خود تکیه کند، به بررسی پرداخته است. چنانچه اکونومیست خاطر نشان می سازد “ایرانی‌ها بر این باورند با به کارگیری تاکتیک‌های حمله فوجی و ضربتی در آب‌های بسته ممکن است بتوانند حتی بر تاکتیک‌های دفاعی پیشرفته ناوهای هواپیمابر آمریکایی غلبه کنند.” این تاکتیک در اصل یک حالت تطبیق مدرن گزینه دیواره آتش است و احتمالا می‌تواند امنیت تنگه را برای ترانزیت به خطر بیاندازد، اما روی هم رفته قادر به ممانعت از کشتیرانی نخواهد شد. با این همه، در روزهای اوج جنگ ایران و عراق و وقتی هر دو کشور کشتیرانی بین‌المللی را هدف قرار داده بودند، کماکان کشتی‌ها با پذیرش ریسک بالا به خلیج فارس وارد شده و به بارگیری نفت می پرداختند.

حقیقت آن است که با اینکه ایران از توانایی تنگه هرمز برای مدت زمانی کوتاه برخوردار است، روی آوردن به چنین اقدامی به همان اندازه که به ضرر دشمنانش تمام خواهد شد به خود ایران و متحدانش لطمه وارد خواهد کرد. دو دلیل برای این مسئله عنوان می‌شود: نخست این که اگر ایران مجبور به بستن تنگه هرمز شود، خود را نیز از شاهراه اصلی صادرات نفت محروم خواهد ساخت. تنها امکان برای ایران این خواهد بود که از طریق تانکر نفت خود را به بندری در جنوب تنگه در دریای عمان برساند، اما این روش بسیار پرهزینه و به لحاظ لوجیستیکی دشوار است. آنچه بیشتر حائز اهمیت است این است که ایران یک خط لوله اضطراری جهت دور زدن تنگه علیرغم مشاهده این ضعف استراتژیک در دوران جنگ با عراق احداث نکرده است.

در ثانی، ایالات متحده، کشورهای اروپایی و آسیایی – به ویژه چین که به عنوان کشور متحد ایران تا حد زیادی به صادرات نفت این کشور وابسته است – چنین اقدامی را برنخواهند تافت. اگر ایران درصدد بستن تنگه هرمز برآید، ممکن است واکنش بسیار منفی چین را به دنبال داشته باشد، کشوری که بنا به گزارش رویترز نزدیک به ۵۵۰ هزار میلیون بشکه نفت در روز از ایران خریداری می‌کند – صرف نظر از واردات نفت آن کشور از عربستان صعودی که آن نیز باید از تنگه هرمز عبور کند. تصور اینکه ایران بخواهد خشم متحد چینی خود را برانگیزد، دور از ذهن است.

در عین حال، ایرانیان به خوبی از این مسئله آگاهند که بستن تنگه هرمز برخلاف مقررات بین‌المللی است و ممکن است توسط برخی کشورها (یعنی ایالات متحده) به منزله اعلام جنگ تلقی گردد.

با لحاظ کردن این فاکتورهای بین المللی بعید به نظر می‌رسد دولت ایران هرگز اقدامی در جهت عملی ساختن این تهدید صورت دهد، چرا که توانایی مقابله با تبعات آن را نخواهد داشت. از این گذشته، در روزهای اوج جنگ ایران و عراق و وقتی عراق به بمباران پیوسته کشتی‌های ایرانی روی آورده بود، ایالات متحده یک سیستم بدرقه بزرگ در این آبراه ایجاد کرده و ایرانیان هرگز اقدامی در راستای بستن تنگه صورت ندادند، به راستی دلیل آن چه بود؟

پاسخ به این پرسش به ملاحظات داخلی بر می‌گردد. به گفته خبرگزاری جمهوری اسلامی که منبع خبری رسمی ایران به شمار می‌رود، بیش از ۹۰ درصد صادرات نفت ایران از طریق پایانه صادراتی در جزیره خارک صورت می‌پذیرد. در سال ۲۰۰۹، مطابق با گزارشات ۹۵۰ میلیون بشکه نفت در سال از طریق جزیره خارک صادر شده است که وقتی بر مبنای صادرات روزانه محاسبه شود، مشخص می‌شود صادرات روزانه نفت ایران ۲٫۶ میلیون بشکه در روز بوده است. از این رو، ایران خود نیز به همان اندازه کشورهای حاشیه خلیج فارس به صادرات نفت از طریق تنگه وابسته است.

این ایده که ممکن است ایران در پاسخ به تهدید تحریم نفتی از سوی ایالات متحده و اتحادیه اروپا به بستن تنگه هرمز روی آورد، بسیار بعید است چرا که بستن تنگه خود بیش از هر تحریم خارجی بر اقتصاد ایران تاثیر سو خواهد داشت. در حقیقت، دولت ایران به تحریم خود دست می‌زند. با در نظر گرفتن تمامی این عوامل و فاکتورها، تهدید ایران به بستن تنگه تهدیدی کاملا پوشالی است. از این گذشته، رژیم که از هیچ اقدامی جهت حفظ خود فروگذار نمی‌کند، شبیه به آنچه در تهران اتفاق افتاد، هرگز دست به خودکشی نخواهد زد و بستن تنگه هرمز چیزی است که رژیم را در چنین موقعیتی قرار خواهد داد. خلاصه اینکه، ادعای ایرانی ها توخالی است و همه این را می دانند.