معترضان لیبیایی

معترضان لیبیایی

در زمانیکه کشور به مرحله بی ثباتی امنیتی رسیده است، و شاهد افزایش شدید تعداد شبه نظامیان مسلح بنیاد گرا و منطقه ای است ، مردم لیبی قادر به سرانجام رساندن یک انتخابات نسبتا خوب شده اند. حتی نتایج انتخابات نشان می دهد که عموم مردم به دور از شعارهای مذهبی سیاسی شده به سمت قانون مدنی و وحدت گرایش دارند. درست است که در این بین افرادی بودند که شاید به دلیل شعارها و یا تحت تاثیر انگیزه های ایدئولوژیک و یا حتی علایق شخصی به اسلام گرایان رای دادند اما به نظر می رسید اکثریت نزدیک به الگوهای دموکراسی مدنی هستند یا این چیزی است که ما از خواندن نتایج به آن امیدوار هستیم.

آیا این صحنه ها ادامه پیدا خواهد کرد، یا شبه نظامیان مسلح به صحنه خواهند آمد و در مقابل مردمی که گزینه دموکراتیکی را انتخاب کرده اند خواهند ایستاد؟ در حقیقت هیچ کس نمی داند، لیبی کشوری در حال ظهور از چندین دهه استبداد سیاسی است، که در طول این زمان، دانش جهان بیرون نسبت به آنچه که در این کشور می گذشت بسیار محدود بود. اکثریت- به نظر می رسد- به گروه «محمود جبریل» به دلیل اعتبار و کارایی او رای دادند. هنوز ما اطلاعات کمی از لیبی داریم، و شاید این باعث شود تا زمانیکه این صحنه ها و اتفاق ها از لیبی را می خوانیم، عجله هم نکنیم یا به راستی این نظر را باید درباره هر یک از کشورهایی که تجربه قیام های مردمی را دارند به کار برد.

چه چیز باعث شد در زمانیکه اسلامگرایان در «بهار عربی» همه چیز را از آن خود کرده اند به طور ناگهانی در انتخابات لیبی این موضوع متوقف شود، و این سوال چالش برانگیزی را مطرح می کرد که درباره این پدیده هم مطلب نوشته شود و هم نظرها بیان شوند. چه چیزی امروز به عنوان شکست برای این جریان مذهبی می تواند دیده شود که ممکن است تنها نمونه در این روند باشد؟ اما تجربه لیبی خود می تواند نشان دهد همه این تجربه ها لزوما نمی تواند مذهبی باشند. همه آنچیزی که ما می توانیم از این اتفاق ها در شانزده ماه گذشته بیان کنیم این است که این موضوعات دیدگاه سنتی ای را به نمایش می گذارد که می توان آن را «هنجار سیاسی» نامید و همچنین می توان از آن به عنوان تمثیل های تاریخی ای که به رفتارهای جامعه عرب و رژیم های سیاسی آنها وارد شده است یاد کرد. بله، ما با مرحله مشکلی روبرو هستیم که در آن برخی از نگرانی ها به صورت سنتی هستند، اما ما همچنین می توانیم ظهور پدیده های جدید و تجارب نو را به نظاره بنشینیم.

در اواخر سال ۲۰۰۴ میلادی، شورای اطلاعات ملی ایالات متحده آمریکا گزارشی تحت عنوان «نقشه برداری از آینده جهان در سال ۲۰۲۰» منتشر کرد . این ارزیابی از تغییرات جهانی در حوزه سیاست در طول ۱۵ سال آینده خبر می داد، در این پروژه بر روی وضعیت خاورمیانه به عنوان یکی از موضوعات اصلی تمرکز شده بود. در این گزارش، افزایش مشارکت سیاسی در کشورهای عربی به عنوان یکی از نتایج فشارهای داخلی و خارجی پیش بینی شده بود و اینکه اسلام گرایان آرای بالایی را در انتخابات آینده این کشورها کسب می کنند.

از سوی دیگر تهدید جایگزین شدن رژیم های سیاسی در منطقه نیز در این گزارش اشاره شده بود. با وجود این، واقعیتی که این گزارش آن را مورد بحث قرار می داد، در نهایت سناریوی «خلافت اسلامی» یا «کنفدراسیون دولت هایی که توسط اسلامگرایان اداره می شود» را به تصویر می کشید. کارشناسان در آن زمان این موضوع را به دلایل جغرافیایی منتفی دانستند، دلایلی از قبیل اختلاف های قدیمی مرزی، توازن امنیتی منطقه ای و درگیرهای جهانی در موضوع انرژی از جمله این موارد بود. آنها همچنین بر این باورند که بعید است چنین اتفاقی به دلایل روش شناختی از قبیل تفاوت بین احزاب اسلامگرا و جنبشی در تجارب و رویکردهایشان و واقعیت این موضوع که آنها با یکدیگر در اغلب کشورها در رقابت هستند اتفاق بیافتد. شاید مهمترین پیش بینی در این گزارش- در مورد میزان مشارکت اسلامگرایان در انتخابات های پیش رو- این بود که گروه های اسلامگرا تغییر شکل پیدا می کنند و کمتر تندروی در بین آنها دیده می شود و در نهایت توانایی خود برای انطباق با نظام های موجود دولتی از نظر سیاسی و قانونی افزایش می دهند.

ما هم اکنون در سال ۲۰۱۲ هستیم ، و برخی از رژیم های عربی توسط قیام های مردمی با حمایت از ارتش مانند مصر و تونس یا دخالت های خارجی مانند لیبی سقوط کرده اند. ما همچنین شاید یک تغییر قابل توجه در مواضع برخی از احزاب اسلام گرا هستیم. به طور مثال جنبش «انهدا» در تونس به مخالفت با میراث سکولار (حبیب) بورقیبه (رئیس جمهور تونس در سالهای ۱۹۵۷ تا ۱۹۸۷ ) پرداخت. با این حال، آنها به طور ناگهانی قبل از انتخابات اعلام کردند که قصد آن تغییر قوانینی که سه دهه اخیر با آنها مخالفت کرده بودند نیست. همین موضوع در مصر هم اتفاق افتاد، جاییکه حزب «آزادی و عدالت» – به عنوان بازوی سیاسی اخوان المسلمین- از مخالفت خود با توافقنامه صلح با اسرائیل صرفنظر کردند، موضوعی که در چهار دهه گذشته برای آن مبارزه می کردند.

به همین ترتیب، اکثریت جنبش «سلفی» در مصر تصمیم گرفت تا نسبت به انتخابات و روند قبول دموکراسی اعتراض کند ، صرفنظر از این واقعیت که آنها با حمایت از مدل رای گیری غربی در زمانیکه این جنبش خشن بود مخالفت داشتند، و به هیچ چیز غیر از فتوا که توسط حکومت منتشر شود باور نداشتند و با این وجود در رژیم سابق مصر مصالحه کرده بودند.
آیا این تغییرات دائمی است یا اینکه این موضوع انعکاس دهنده یک شرایط عملی موقت است که توسط شرایط جاری دیکته شده است. برخی استدلال می کنند که این احزاب و رهبرانشان مجبور به همگام شدن با «انقلاب» شدند چراکه خواهان دستیابی به دستاوردهای انتخاباتی هستند و اینکه آنها قادر به عقب نشینی از این موقعیت در آینده نخواهند شد. با این وجود، افراد دیگری هستند که اعتقاد دارند که ما بازگشت به بنیاد گرایی را خواهیم دید چرا که این احزاب و کسانیکه هم اکنون قدرت را در اختیار دارند در آن زمان قطعا نخواهند توانست موقعیت خود را در انتخابات جدید تغییر دهند. در واقع ، ما در حال گذار از مرحله مبهمی هستیم که در آن احزاب اسلام گرا ممکن است پذیرای روند دموکراسی و قبول آن باشند یا آن ها ممکن است اگر احساس کردند موقعیت و اثر گذاری اشان در حال از دست رفتن است با زور خود را تحمیل کنند .

به همین دلیل، من فکر می کنم لازم است تا بین موضوعات فرعی و ساختاری در زمانیکه مورد تفسیر در آخرین تحولات قرار می گیرند تفاوت قائل شد، چراکه پریشانی بین این دو می تواند نتایج عجولانه ای به بار آورد. به طور مثال می توان به موضوع انتخابات لیبی توجه نشان داد جاییکه ائتلاف نیروهای ملی پیروز شدند تا نماینده پیروزی لیبرالها و سکولارها در مقابل اسلام گرایان باشند. به هر حال این لزوما درست نیست و با توجه به اظهارات برخی از روشنفکران لیبیایی ، پیروزی گروه محمود جبریل به چند دلیل اتفاق افتاد: اول اینکه محمود جبریل به عنوان نخست وزیر تصمیم به استعفا گرفت چرا که طبق توافق با شورای انتقال ملی لیبی برای اینکه انتخابات سالمی برگزار شود و یک نامزد انتخاباتی بدون حرف و حدیث باشد این کار را انجام داد. دوم اینکه در ائتلاف نیروهای ملی چهره های لیبرال و یا حامی سکولاریسم هم وجود داشتند اما از سوی دیگر این ائتلاف گسترده ای بود که شامل اسلامگرایان و حتی افراد مستقل نیز می شد و به خاطر همین نیز شعار ملی گرایی و وحدت را برای جلب آرای رای دهندگان انتخاب کردند. سوم اینکه ، محمود جبریل به عنوان یک نامزد انتخاباتی مورد توافق همه گروه ها شناخته شده بود : از یک طرف او از سوی بنغازی مورد تحسین قرار گرفته بود و برخی او را به عنوان «فرزند صالح» شهری می خواندند که قیام های مردمی از آنجا شروع شده بود و از سوی دیگر او متعلق به یکی از قبایل بزرگ غرب لیبی یعنی قبیله «ورفله» در بنی ولید است.

موضوعات دیگری نیز در این بین وجود دارد که از اهمیت کمتری برخوردار است. طبق آن برخی از روشنفکران لیبی اعلام کرده اند که از دست دادن اسلامگرایان موجب واکنش اکثریت خاموش مردم لیبی خواهد شد، کسانیکه خسته از حوادث مسلحانه در طول ماه های گذشته هستند و در نتیجه نظرات خود را به نفع ثبات یعنی ائتلاف نیروهای ملی با شرکت در یک حرکت انتخاباتی بزرگ ابراز کردند . از دست دادن اسلامگرایان شاید موجب این شود تا احزاب مدرن بیشتر از گروه ها در کشوری که فعالیت حزبی به مدت ۶۰ سال ممنوع بود، شکل گیرند .

علاوه بر این، انتخابات لیبی شاهد اجرای الگوهای رای گیری در مناطق خاص طبق وابستگی های قومیتی و منطقه ای بوده است. در شهر مصراته لیبی، نه ائتلاف نیروهای ملی و نه اسلامگرایان پیروز نشدند؛ بلکه صحنه انتخابات به نفع «اتحاد برای میهن» که چهره های محلی آن را رهبری می کردند برگشت.

همانطور که می بینید، نتایج اولیه از تجربه لیبی به ما اطلاعات زیادی نمی دهد؛ ما در حال تجربه یک اقدام دشوار و موقعیتی که در لحظه قابل تغییر است هستیم. هر گونه اختلال در امنیت- مانند وقوع درگیرهای مسلحانه بین شبه نظامیان- می تواند تمامی این دستاوردها را ویران کند. همچنین خطرات ساختاری که توسط اختلاف های منطقه ای نمایندگی می شود نیز می تواند خطرناک باشند. به طور مثال در منطقه سیرنکا در سواحل شرقی لیبی، برخی هنوز خواستار استقلال فدرالی هستند و این بدان معناست احتمال بازگشت کشور به سال های قبل از ۱۹۶۳ که هنوز فدرالیسم لغو نشده بود هست. قبایلی مانند «تبو» در مرزهای جنوبی هستند که از شهرتشان در ارتباط با رژیم سابق ضربه خورده اند و در مرحله فعلی در مظلومیت قرار گرفته اند .

همچنین این ترس وجود دارد که بقیه احزاب مستقل پیشرفت های ائتلاف نیرهای ملی را محدود کنند به طوریکه ائتلاف جبریل ۷۸ درصد آرا را در طرابلس ، پایتخت کشور به دست آورد و این رقم در بنغازی ۵۶ درصد بود و در صبراته نیز در ردیف نخست قرار داشت.

در این میان، به نظر می رسد امید بین شهرهای مصراته و صبراته حلق آویز شده است ، جاییکه که شاهدی از آشفتگی های پشت پرده و نمونه ای از یک کل است .

آیا مردم لیبی با این حرف تاریخدان یونانی زندگی می کنند: «چیزهای جدید از لیبی می آید».