آقای رییس جمهور محمود احمدی تشکیلات روحانیون را با معمای مالیاتی مواجه کرده است.

آقای رییس جمهور محمود احمدی تشکیلات روحانیون را با معمای مالیاتی مواجه کرده است.

همواره اصلاحات اقتصادی یکی از هدف‌های کلیدی حکومت ایران بوده‌ است. به‌ عنوان مثال، از زمان انتخاب دوباره احمدی‌نژاد در سال ۱۳۸۸ با وجود مخالفت‌های گسترده، وی قدمی جدی در رابطه‌ با کم کردن اختصاص یارانه‌های دولتی به مردم برداشت. دلیل دیگر اتخاذ این تصمیم آن است که این سیاست اقتصادی برای توجیه‌ کردن اقتصاد ضعیف و رها شدن از انتقادات طبقه متوسط و زیاد کردن کمک‌های مالی، به ویژه برای قشر کم درآمد که‌ از حکومت وی حمایت می‌کنند.

همراه با اعمال سری جدید تحریم‌ها از سال ۲۰۱۰، اکنون احمدی‌نژاد تمرکز خود را به سوی سیستم مالیاتی ایران متوجه است. وی در سخنرانی خود در یک همایش در سوم دسامبر در مورد اصلاحات مالیاتی اظهار داشت که‌ پرداخت عوارض “اجباری” نیست؛ در عوض، یکی از مهمترین شکل‌های “مشارکت سیاسی” است.

احمدی‌نژاد و تیم مشاورانش باید در جستجوی راهی باشند تا بتوانند جامعه را مطمئن سازند‌ که‌ عوارض مالیاتی آن‌ها به‌ طور مستقیم صرف برنامه‌هایی برای بهبودی کیفیت زندگی روزمره‌‌شان خواهد شد. در هر صورت، درآمدهای حاصل از صادرات نفت تمایل حکومت برای جمع‌آوری مالیات را کمتر کرده‌ است، واحمدی‌نژاد را در اصلاح سیستم تنها گذاشته‌ است.

درحالی که‌ هر روز شرکت‌های نفتی بیشتری ایران را ترک می‌کنند و این که‌ بیشتر دولت‌ها از خرید نفت ایران خودداری می‌کنند، تهران به‌ صورت فزاینده‌ای نیاز به‌ منابع جدید درآمد دارد. به‌نظر می‌رسد که‌ حکومت مصمم است که‌ اصلاحات مالیاتی سختی را برای زیاد کردن درآمدها وضع کند.

این تمایل تازه‌ همچنین یک حرکت تاکتیکی احمدی‌نژاد خواهد بود تا قدرت مالی سپاه را کم کند، که‌ به‌ نظر می‌رسد قاچاق سازمان‌دهی شده در آن، کشور را از درآمدهای مالیاتی سالانه‌ معادل ۲۰ بیلیون دلار محروم کرده است. درواقع، در یکی از سخنرانی‌های تازه وی در مورد مانع‌های اساسی در اصلاح عوارض در ایران، احمدی‌نژاد به نیروهای مسلح اشاره کرد و از آنها به‌عنوان ” برادران قاچاقچی ما” اسم به‌ میان آورد.

بر خلاف انگیزه‌ و قصد دولت، پیاده‌ کردن سیاست‌های سیستم مالیاتی فرایندی ساده‌ و بدون مشغله‌ نخواهد بود، اگرچه‌ که‌ آن هدفی دراز مدت است. نه تنها ۴۱ درصد ایرانیان به‌ صورت قانونی از مالیات معاف هستند بلکه‌ بخش چشمگیری از دولت والبته‌ سپاه هم منافع مشخصی در ثابت نگه‌داشتن سیستم موجود دارند تا بتوانند به‌ فعالیت‌های غیرقانونی خود ادامه‌ بدهند.

علاوه‌ براین، با وجود اعتراضهای ضد مالیاتی اخیر در صنعت نساجی تهران و بازارهای طلا، حکومت هنوز راه زیادی درپیش دارد برای متقاعد کردن صاحبان تجاری و درنهایت پرداخت آن به‌ خزانه‌ی ملی. مهمتر از هر مسئله‌ای، احمدی نژاد وتیمش باید در جستجوی راهی باشند تا ملت را متقاعد کنند که‌ پول حاصل از مالیات را صرف برنامه‌هایی خواهند کرد که‌ به‌ طور مستقیم زندگی روزمره‌ی آنها را بهبود خواهد بخشید. به‌ هر حال رویارویی با رسواییهای مالی اخیر و همچنیین عقیده‌ی گسترده‌ مردم درباره‌ گرایشهای فاسد دولت، شانس حکومت رادر متقاعد کردن ملت به‌ طور مشهود بسیار کم کرده‌ است.

مهمتر از همه‌ی اینها، یک عامل فرهنگی وجود دارد. این گزافه‌ گویی نخواهد بود که‌ در ایران، همانند یونان، فرار از پرداخت مالیاتها، یک بازی ملی باشد. درهر صورت، فرق اساسی آن با یونان این است که‌ اکتر مردم در ایران از طرف جامعه‌ روحانیت تشویق به‌ خودداری از پرداخت مالیاتها خواهند شد براساس این باورکه‌ گرفتن مالیات حرام میباشد. برعکس همتایان سنی مذهب، مراجع شیعه‌ درآمدهای خود را به‌ طور مستقیم و در قالب خمس از مردم و یا نماینده‌هایشان دریافت میکنند.

این بیان می کند که‌ چرا اسلام شیعه‌ و روحانیون شیعه‌ درمقایسه‌ با سنی ها بیشتر درسیاست نفوذ دارند. در حالی که‌ روحانیون سنی برای درآمد و امرار معاش خود وابسته‌ به‌ حکومت میباشند ، مراجع شیعه‌ هدفهای اقتصادی مستقل جداگانه‌ از دولت دارند، و بااستفاده‌‌ از استقلال مالی خود میتوانند حکومت را وادار کنند تا در تشکیل رفاه اجتماعی در ناحیه‌ و بخشهای مورد نظر خود شرکت داشته‌ باشند.

بر اساس واقعیت، موفقییت باورنکردنی آیت الله‌ خمینی و آخوندهای همراهش در تامین امنییت مردم‌ وبازار، برای پشتیبانی از انقلاب به‌ مسئله‌ی استقلال اقتصادی آنها از شاه برمی گردد. آنها ابزارهای تامین مالی در دست داشتند که‌ بتوانند هواداران را با آن بسیج کرده‌ و درهمان حال جبران کسانی بکنند که‌ در راه شورشهای خیابانی شغل خود را ترک کرده‌ بودند و در گسترش اهداف خمینی تلاش میکردند.

درهمین حال، ترجیع دادن سیستم خمس غیر رسمی بر سیستم مالیاتی بر مبنای سیاستهای دولت که‌ در آن حال آنها مجبور بودند بر ثبت درامد ملی اشان، این امکان وجود دارد که‌ بسیاری از بازرگانان ایرانی به‌ دور از محاسبات مالی دولت شاه‌، ودر پشتیبانی از خمینی و انقلاب ابزارهای اقتصادی را در اختیار ایشان قرار داده‌ باشند، درنتیجه‌ پرداخت مالیات کمتر وبدست آوردن بهره‌ی بیشتر از درآمد سالانه‌اشان- هرچند و احتمالا به‌دور از دنبال کردن نیت خالص از آرمانهای خمینی.

در حالی که‌ تیم احمدی نژاد در حال پیشرفت دربرنامه‌ی اصلاح مالیات می باشد، درهمان حال یک معمای پیچیده‌ای را پیش روی طبقه‌ی روحانیون قرار میدهد، که‌ بدون شک، بزرگترین مانع را در تصویب اصلاحات پیشنهاد شده‌ تشکیل خواهد داد. با آگاهی از نیازهای مبرم دولت به درآمدها ، بسیاری از مراجع به‌ این نتیجه‌ خواهند رسید که‌ باید هواداران خود را تشویق به‌ پرداخت مالیات بکنند.

در همین حال اجرای این سیاست ها باعث یک کاهش چشمگیر در منابع درآمد خود آیت الله‌ خواهد شد، چرا که‌ این سخت خواهد بود که‌ همزمان از مردم تقاضای پرداخت مالیات دولت و خمس کند، آن هم در این دوره‌ی بد اقتصادی، به‌ عبارت دیگرانتخابی بین بدست آوردن ودراولویت قراردان منافع بلندپایه‌ی دولت بر منافع خودشان پیش روی جامعه‌ى آخوندی قرار می دهد.

مشکل اینجاست که‌ آنها نیت واقعی رئیس جمهور را نمی توانند تشخیص دهند: آیا واقعا او برای منفعت رژیم تلاش میکند تا با وضع کردن دوره‌ی جدیدی از سیستم مالیاتی درآمد دولت را بهبود بخشد، یا اینکه‌ اینکه‌ وی تلاش میکند تا جامعه‌ی روحانیت را با محروم کردن از منابع درآمدشان تضعیف سازد و شرایط جدایی آنها از دولت را فراهم آورد؟